جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

come on  |

رسانیدن

معنی: رسانیدن . [رَ / رِ دَ ] (مص ) رسیدن کنانیدن . (ناظم الاطباء). متعدی رسیدن . (از شعوری ج 2 ص 12). رساندن :
به سیری رسانیدم از روزگار
که لشکر نظاره بر این کارزار.
فردوسی .
و جرم هر آب را به وساطت حرارت به جرم نار رسانید. (سندبادنامه ص 2).
بدل کردم به مستی عاقبت زهد ریایی را
رسانیدم به آب از یمن می بنیاد تقوی را.
کلیم کاشی (از شعوری ).
و رجوع به رساندن شود.
- انگشت رسانیدن ؛ در تداول عوام ، کنایه از انگلک کردن . فضولی کردن . اخلال کردن . موجب بهم خوردن کاری شدن .
- به فروش رسانیدن ؛ فروختن . به فروش دادن . (یادداشت مؤلف ).
- عشق رسانیدن ؛ محبت پیدا کردن . مهر ورزیدن . عاشق شدن . شیفته گردیدن .
|| گذرانیدن و انتقال دادن . (ناظم الاطباء). واصل کردن . سوق دادن . (یادداشت مؤلف ) :
چو آگه شد که شاه مشتری بخت
رسانید اززمین بر آسمان تخت .
نظامی .
|| سپردن و تسلیم کردن . (ناظم الاطباء). واصل داشتن . ایصال داشتن . (یادداشت مؤلف ). ایصال . (منتهی الارب ) :
فرستاده آمد بسان پلنگ
رسانید نامه بنزد پشنگ .
فردوسی .
و هرکسی را رسمی و معیشتی فرمودندی و هر سال بدو رسانیدندی بی تقاضا. (نوروزنامه ). نان پاره ای که حشم راارزانی داشتندی از او بازنگرفتندی و به وقت خویش برعادت معهود سال و ماه بدو می رسانیدندی . (نوروزنامه ). || ابلاغ . بلاغ . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ) (تاج المصادر بیهقی ). تبلیغ. (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ) :
به امت رسانید پیغام تو
رسولت محمد بشیر و نذیر.
ناصرخسرو.
همی رسد سخن من به هرکه در آفاق
ولی سخن که تواند به من رسانیدن .
سلمان ساوجی (از شعوری ).
|| آگاهی دادن . اطلاع دادن . (یادداشت مؤلف ). حکایت کردن . بازگفتن . مطلع ساختن . خبر دادن : چنین رسانیدند به من که کتابی مشتمل برمجموع اخبار قم بنزدیک مردی از عرب که به شهر قم متوطن بود... (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 12). به من چنین رسانیدند از بعضی از ایشان که شاخه های کوچک تر از درخت برمیگرفتند. (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 163). || خبری را به کسی دادن ، خاصه امری مخفی را. اِنْهاء. آگاه کردن کسی را از راز. (یادداشت مؤلف ). جاسوسی کردن . خبرچینی کردن : چون اردشیر بمرد و هرمز بزرگ شد و شاپور به ملک اندر بنشست ... پس مردمان حسد کردند به کار هرمز و شاپور را گفتند که هرمز سپاه گرد همی کند تا بر تو بیرون آید و ملک از تو بستاند. پس هرمز دست خویش ببرید و... سوی شاپور فرستاد و نامه نوشت و گفت من چنین شنیدم که ملک را رسانیده اند که من چنین خواهم کردن . (ترجمه ٔ تاریخ طبری ). || بردن فرمودن . || حمل کردن . || گزاردن و ادا کردن . (ناظم الاطباء). اداء. تأدیه . ادا. گزاردن : پیغام رسانیدن ؛ پیغام گزاردن . (یادداشت مؤلف ). || منتهی کردن . بسر بردن . به انجام رسانیدن . تمام کردن :
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاهوار.
سعدی .
کاری به منتها نرسانیده در طلب
بردیم روزگار گرامی به منتها.
سعدی .
- به آخر رسانیدن ؛بسر بردن . بسر رسانیدن . تمام کردن . اتمام . (یادداشت مؤلف ).
|| پختن ، چون رسانیدن گرما انجیر را. (یادداشت مؤلف ). پختن . انضاج ، چنانکه ریش و قرحه را. (یادداشت مؤلف ): اطاعة؛ رسانیدن درخت میوه را. اطعام ؛ رسانیدن درخت میوه را. امعاء؛ رسانیدن نخل رطب را. اهراف ؛ زود رسانیدن خرمابن بر خود را. تهریف ؛ زود رسانیدن نخله بار را. (منتهی الارب ). و رجوع به رساندن شود.
... ادامه
671 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
مختصات: (رَ یا رِ دَ) (مص م .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 375
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
come on
عربی
تقدم | تعال
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "رسانیدن" در زبان فارسی به معنای "رساندن" یا "تحویل دادن" است و به صورت مصدر به کار می‌رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

۱. مصدر: "رسانیدن" به عنوان مصدر در جملات استفاده می‌شود. مثلاً: "او می‌خواهد پیامش را رساند."

۲. فعل متعدی: "رسانیدن" یک فعل متعدی است، به این معنی که به مفعول نیاز دارد. مثلاً: "او نامه‌اش را رسانید."

۳. جملات امری: این کلمه می‌تواند در ساختار جملات امری نیز به کار رود. مثلاً: "نامه را سریعاً رسانید."

۴. صرف فعل: "رسانیدن" در زمان‌های مختلف صرف می‌شود. به عنوان مثال:

  • زمان حال: می‌رسانم، می‌رسانی، می‌رساند
  • زمان گذشته: رساندم، رساندی، رساند
  • زمان آینده: خواهم رساند، خواهی رساند

۵. نکات نوشتاری: در نوشتار رسمی و ادبی، از این کلمه به صورت صحیح و مطابق با قواعد نگارشی استفاده کنید. باید توجه داشت که در برخی جملات می‌توان از مشتقات دیگر این کلمه مانند "رساندن" نیز استفاده کرد که شکل رایج‌تری است.

با رعایت این نکات، می‌توان از "رسانیدن" به درستی در نوشتار و گفتار استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. معلم تلاش کرد تا مفاهیم ریاضی را به راحتی به دانش‌آموزان رساند.
  2. دوستانم به من کمک کردند تا پیام مهم را به موقع به خانواده‌ام رسانیدم.
  3. مسئولان شروع به برنامه‌ریزی برای رسانیدن امکانات به مناطق محروم کردند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری