جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

rezvān
heaven  |

رضوان

معنی: رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) نگاهبان بهشت . (منتهی الارب ). نام فرشته ای که موکل و نگهبان بهشت است . (غیاث اللغات ). نام دربان بهشت چنانکه مالک نام دربان دوزخ است . بهشت بان . خادم بهشت . بهشت وان . خازن جنت . (یادداشت مؤلف ). فرشته ٔ موکل بر بهشت در نظر مسلمانان . دربان و نگهبان جنت . (فرهنگ فارسی معین ). خازن بهشت . (مهذب الاسماء) (دهار) :
ور تو بخواهی فرشته ای که ببینی
اینک اویست آشکارا رضوان .
رودکی .
بتان بهشتند گویی درست
به گلنارشان روی رضوان بشست .
فردوسی .
به گلشهرگفت آنکه خرم بهشت
ندید و نداند که رضوان چه کشت .
فردوسی .
ز خوبان همه بزمگه چون بهشت
تو گفتی که رضوان بر او لاله کشت .
فردوسی .
بهشت است این باغ سلطان اعظم
دلیل آنکه رضوانْش بنشسته بر در.
فرخی .
تا بباشند درین رز در، مهمان منند
رز، فردوس منست ، ایشان رضوان منند.
منوچهری .
چشم حورا چون شود شوریده رضوان بهشت
خاک پایش توتیای دیده ٔحورا کند.
منوچهری .
ملک مسعودبن محمودبن ناصرلدین اﷲ
که رضوان زینت طوبی برد از بوی اخلاقش .
منوچهری .
هرگز نبود خلق فرختار چو تو حور
مانا که ترا رضوان بوده ست فرختار
حوری که فروشنده ٔ آن رضوان باشد
او را نسزد جز ملک راد خریدار.
قطران .
اگر شیطان شود یارت دهد رضوانْش رضوانی
وگر رضوان شود خصمت دهد یزدانْش شیطانی .
قطران .
جنات عدن خاک در زهرا
رضوان ز هشت خلد بود خارش .
ناصرخسرو.
چون به حب آل زهرا روی شستی روز حشر
نشنود گوشَت ز رضوان جز سلام و مرحبا.
ناصرخسرو.
رضوانْش گمان بردم چون این بشنیدم
از گفتن بامعنی و از لفظ چو شکّر.
ناصرخسرو.
مرا گفتا که من شاگرد اویم
اشارت کرد آنگه سوی رضوان .
ناصرخسرو.
گفتم که چگونه جستی از رضوان
ای بچه ٔ نازدیده ٔ حورا.
مسعودسعد.
خوب نَبْوَد سوخته جبریل پر در عشق تو
آنگه از رضوان امید مرغ بریان داشتن .
سنایی .
هر روز جهان خوشتر از آن است چو هر شب
رضوان بگشاید همه درهای جنان را.
سنایی .
از رشک او [مرغزار] رضوان انگشت غیرت گزیده بود. (کلیله و دمنه ).
پس چو رضوان در جنات گشاید پاکان
بانگ حلقه زدن کعبه ٔ علیا شنوند.
خاقانی .
بر سر روضه ٔ معصوم رضا
شبه رضوان شوم ان شأاﷲ.
خاقانی .
بر خوان کفَش طفیل امّید
جز رضوان میزبان ندیده ست .
خاقانی .
رضوان صفت در سرایت
کرده ست بر آستان کعبه .
خاقانی .
رضوان لقب تو یوسف الحسن
بر بازوی حور عین نویسد.
خاقانی .
چو دوزخ سوز گردد سوز عشقش
بهشت از پیش رضوان برفشاند.
خاقانی .
در منزلی از منازل جان به رضوان سپرده او را در عماری به غزنین نقل کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 144).
من شراب از ساغر جان خورده ام
نقل او از دست رضوان خورده ام .
عطار.
الصلا گفتیم ای اهل رشاد
کاین زمان رضوان در جنت گشاد.
مولوی .
رضوان مگر سراچه ٔ فردوس برگشاد
کاین حوریان به ساحت دنیی خزیده اند.
سعدی .
بیا بیا که تو حور بهشت را رضوان
درین جهان زبرای دل رهی آورد.
حافظ.
به بهشتی نتوان رفت که رضوانی هست
ننهم پای در آن خانه که دربانی هست .
صائب (از آنندراج ).
- رضوان فش ؛ مثل رضوان . همانند نگهبان و دربان بهشت :
خوی خوش روی خوش نوازش خوش
بزم تو روضه و تو رضوان فش .
نظامی .
|| بهشت . جنت . (یادداشت مؤلف ) :
جدشان رهبر دیوو پری و مردم بود
سوی رضوان خدای و پسران زآن گهرند.
ناصرخسرو.
ز فر ماه فروردین جهان چون خلد رضوان شد
همه حالش دگرگون شد همه رسمش دگرسان شد.
امیرمعزی .
برکنم شمع و وفا را به خراسان طلبم
کان کلید در رضوان به خراسان یابم .
خاقانی .
عیسی ام منظر من بام چهارم فلک است
که به هشتم در رضوان شدنم نگذارند.
خاقانی .
سیاه خانه و غیلان سرخ بر دل من
حریف رضوان بود و حدایق و اعناب .
خاقانی .
خاک تو از باد سلیمان به است
روضه چه گویم که ز رضوان به است .
نظامی .
از خطاب حق بهشت جان شدی
باغ ابراهیم را رضوان شدی .
عطار.
در باغ بهشت بگشودند
باد گویی کلید رضوان داشت .
سعدی .
هرگز نبود حور چو روی تو به رضوان
سروی به نکویی ّ قدت نیست به بستان .
صبوحی .
- باغ رضوان ؛ باغ بهشت :
بغداد باغ است از مثل بل باغ رضوان گفتمش
روزی به بغداد این مثل در وصف خوبان گفتمش .
خاقانی .
گر عاصیان را از گنه در باغ رضوان نیست ره
در روی ساقی کن نگه صد باغ رضوان بین در او.
خاقانی .
- روضه ٔ رضوان (رضوانی ) ؛ باغ بهشت . (یادداشت مؤلف ) :
رضای او به چه ماند به سایه ٔ طوبی
خصال او به چه ماند به روضه ٔ رضوان .
فرخی .
گر نسیم کرمش بر در دوزخ گذرد
ماریه خوبتر از روضه ٔرضوان گردد.
منوچهری .
همه نسختها من داشتم و به قصد ناچیز کردند دریغا و بسیار بار دریغا که آن روضه های رضوانی برجای نیست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 297).
قربان تو فرزند رسول است ره خویش
از حکمت او جوی سوی روضه ٔ رضوان .
ناصرخسرو.
راه نمایدْت سوی روضه ٔ رضوان
گر بروی بر رهی درین دو میانه .
ناصرخسرو.
آن شب که دلم نزد تو مهمان باشد
جانم همه در روضه ٔ رضوان باشد.
خاقانی .
پدرم روضه ٔ رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم .
حافظ.
بسوی روضه ٔ رضوان سفر کرد
خدا راضی ز افعال و خصالش .
حافظ.
- گلشن رضوان ؛ باغ بهشت . (یادداشت مؤلف ) :
از اوج آسمان به سر سدره بگذرم
وز سدره سر به گلشن رضوان برآورم .
خاقانی .
چنین قفس نه سزای چون من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم .
حافظ.
... ادامه
2569 | 0
مترادف: 1- ارم، بهشت، جنان، جنت، جنت، خلد، فردوس، مينو 2- خشنودي، رضامندي 3- پذيرش، قبول
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (رِ) [ ع . ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: rezvAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1057
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
heaven
ترکی
cennet
فرانسوی
paradis
آلمانی
himmel
اسپانیایی
cielo
ایتالیایی
paradiso
عربی
سماء | الجنة , النعيم , فردوس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "رضوان" در زبان فارسی چندین کاربرد و قاعده نگارشی دارد. در زیر به برخی از این قواعد اشاره می‌شود:

  1. نوشتار صحیح: کلمه "رضوان" باید به همین صورت و با همین املاء نوشته شود. این کلمه به معنای بهشت و مقام رضایت خداوند است.

  2. حروف بزرگ و کوچک: در متون غیررسمی و محاوره‌ای، معمولاً از حروف کوچک استفاده می‌شود مگر اینکه در ابتدای جمله قرار گیرد. در متون رسمی و کتاب‌ها می‌توان از حروف بزرگ استفاده کرد، به ویژه زمانی که اشاره به نام خاصی باشد.

  3. تلفظ: تلفظ صحیح "رضوان" به صورت "Rezwān" است که باید در گفتار توجه شود.

  4. فعل‌های مرتبط: این کلمه معمولاً در ترکیب‌ها و جملات به کار می‌رود، مثلاً "رضوان الهی" یا "بهشت رضوان".

  5. تجزیه و تحلیل معنایی: "رضوان" به معنای رضایت و خوشنودی است و در متون دینی و ادبی به وفور به کار می‌رود.

  6. قواعد صرف و نحو: "رضوان" اسم است و باید در جملات به درستی با دیگر اجزای جمله هماهنگ شود.

برای بهینه‌سازی استفاده از این کلمه در نوشتار، توجه به معنا، املاء و ساختار جملات مهم است. اگر سوالات خاص‌تری در مورد کاربرد این کلمه یا قواعد نگارشی دارید، خوشحال می‌شوم که بیشتر کمک کنم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "رضوان" در جمله آورده‌ام:

  1. رضوان به عنوان پرچمدار خوشبختی در زندگی‌اش شناخته می‌شود.
  2. در آيين‌های مذهبی، نام رضوان به معنای بهشت و آرامش به گوش می‌رسد.
  3. او همیشه سعی می‌کند در کارها و رفتارهایش به رضوان و خوشنودی خدا نزدیک شود.
  4. رضوان به عنوان معین و کمکی برای دوستانش در لحظات سخت شناخته می‌شود.
  5. در روایات دینی، رضوان به نگهبانان بهشت اشاره دارد که از بندگان صالح محافظت می‌کنند.

امیدوارم این جملات مفید باشند!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری