جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رگه . [ رَ گ َ / گ ِ ] (اِ) هر یک از طبقات خشت و آجر که بنا چیند. (یادداشت مؤلف ). رشته ٔ خشت . (مهذب الاسماءذیل لغت ساف و عرق ). رج . رگ . رجوع به رگ شود. || یک رشته خون و مانند آن در مایعی دیگر. خون باریک و دراز در میان خلط. (یادداشت مؤلف ). || اصل و نسب . گوهر. نژاد. رگ . رجوع به رگ شود. - دورگه ؛ دوتیره . انسان یا حیوانی که پدرش از یک نژاد و مادرش از نژاد دیگر باشد و یا پدرش از یک رنگ و مادرش از رنگ دیگر باشد. - دورگه شدن صدا ؛ درشت شدن صدای پسر هنگام رسیدن به حد بلوغ . - صدای دورگه ؛ صدایی که دارای نوعی گرفتگی و خشونت خاصی باشد. 1- آثار، اثر، رد، نشانه، نشان
2- رشته
3- ريشه streak, vein, grain, midrib, thread, costa, fibril, nervure خط، مسحة، شريط، نزعة، شعاع، أثر، خط دقيق، عرق معدني، طبقة، بقعة، سلسلة من الإنتصارات، خطط، رسم خطوطا، لطخ، إندفع كلمح البصر، جرى عاريا، نقش بلون الرخام، قلم، أثَر damar veine vene vena vena خط، ورقه، رگ، تمایل، نوار یا رگه نواری، ورید، سیاهرگ، حالت، روش، دانه، غله، حبوبات، ذره، جو، رگ میان، رگ میان برگ، خط یا برامدگی حد فاصل، نخ، رزوه، ریسمان، تار، ضلع، دنده، خط کناری، تارچه، لیف کوچک، رشته کوچک، رگبرگ، دارای رگه ها، رگبال، رگه اصلی، شاهرگ
... ادامه
658|0
مترادف:1- آثار، اثر، رد، نشانه، نشان
2- رشته
3- ريشه
خط|مسحة , شريط , نزعة , شعاع , أثر , خط دقيق , عرق معدني , طبقة , بقعة , سلسلة من الإنتصارات , خطط , رسم خطوطا , لطخ , إندفع كلمح البصر , جرى عاريا , نقش بلون الرخام , قلم , أثَر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "رگه" در زبان فارسی به طور کلی به معنای "خط یا نوار" است و میتواند مفاهیم دیگری نیز در زمینههای مختلف داشته باشد، مانند رگههای سنگ، رنگ، و غیره. برای نوشتار و استفاده صحیح از این کلمه، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
نویسه نویسی صحیح: کلمه "رگه" به صورت "رگه" نوشته میشود و از حروف فارسی استفاده میکند.
تلفظ: این کلمه به صورت "رَگه" تلفظ میشود و شایسته است که در گفتار خود به تلفظ درست آن توجه کنید.
جایگاه در جمله: کلمه "رگه" میتواند به عنوان اسم و در جایگاههای مختلف در جمله استفاده شود. به عنوان مثال:
این سنگ دارای رگههای زیباست.
در پرده، رگههای رنگی به کار رفته است.
ترکیبها: "رگه" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود و معانی مختلفی بگیرد. به عنوان مثال:
رگههای طلا
رگههای جاویدان
نگارش متوجه: در نگارش رسمی، ترجیحاً از واژههای ساده و مفاهیم واضح استفاده کنید تا از ابهام جلوگیری شود.
استفاده از رگهها در ادبیات: رگه میتواند در ادبیات به معنای نمادین نیز به کار رود که در این حالت، بهتر است با دقت بیشتری به کنایهها و معانی عمیق توجه شود.
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "رگه" در نگارش و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در اینجا چند مثال برای کلمه "رگه" در جملهها آوردهام:
این پرده دارای رگههای زیبا و رنگارنگ است که جلوه خاصی به اتاق میبخشد.
در این سنگ ماهیت رگههای معدنی مختلفی وجود دارد که نشاندهنده تنوع جغرافیایی منطقه است.
طراح این لباس از رگههای طلایی در پارچه استفاده کرده تا آن را منحصر به فرد کند.
رنگین کمان به خاطر رگههای مختلف رنگی که در آن وجود دارد، زیبایی خاصی دارد.
رگههای عاطفی در نوشتههای شاعر به وضوح مشهود است و خواننده را تحت تأثیر قرار میدهد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: خط، ورقه، رگ، تمایل، نوار یا رگه نواری، ورید، سیاهرگ، حالت، روش، دانه، غله، حبوبات، ذره، جو، رگ میان، رگ میان برگ، خط یا برامدگی حد فاصل، نخ، رزوه، ریسمان، تار، ضلع، دنده، خط کناری، تارچه، لیف کوچک، رشته کوچک، رگبرگ، دارای رگه ها، رگبال، رگه اصلی، شاهرگ