جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رمزی . [ رَ ] (اِخ ) نامش محمد هادی و از شعرای کاشان بود. در اواخر قرن یازدهم و اوائل قرن دوازدهم می زیست و در موقع تألیف تذکره ٔ نصرآبادی در قید حیات بود و در اصفهان بسر می برد. (از ریحانة الادب ). صاحب تذکره ٔ نصرآبادی آرد: «[ شیخ ] رمزی محمد هادی نام دارد ولد حاجی حبیب اﷲ کاشانی ، پدرش مرد کدخدایی بوده ، او هم در کمال درویشی و نامرادی است . طبعش نهایت قدرت دارد چنانچه هیچ لطیفه و مثلی در عالم نیست که موزون نکرده باشد چرا که هیچ مثلی مذکور نمی شود که از شعر خود دلیلی نمی خواند. در فن نقاشی و چوب تراشی هم مانند ندارد و مدتی قبل از این در خدمت مرتضی قلیخان حاکم اردبیل بود در وقتی که قورچی باشی بود، بعد از آن دست از ملازمت برداشته در اصفهان به حال و کار خود می باشد نهایت خاموشی و آرام دارد». از اشعار او است : رمزی ز کریم اگر خبردار شوی از بهر عطای اوگنهکار شوی جز اینکه کنی گناه و احسان خواهی مستوجب رحمت به چه کردار شوی . آنم که نه حاصلی نه کشتی دارم نه کار به کار خوب و زشتی دارم از من همه می رمندیاران وطن در دوزخم و طرفه بهشتی دارم . همدم نبود به کنج این دیر مرا درگلشن بیکسی بود سیر مرا همچون الفم براستی پابرجا نبود حرکت به خانه ٔ غیر مرا. ای مونس و غمگسار دیرینه ٔ من بی یاد تو دل مباددر سینه ٔ من گر پرتوی از لطف تو بر من تابد زربفت شود لباس پشمینه ٔ من . عارف میان خلق همان با خدا بود در معدن است لعل و ز خارا جدا بود. بترس از ناوک آه فقیران در دل شبها مگو تیر هوائی بر نشان هرگز نمی آید. وحشی نگهان عاشق غمخوار نخواهند در گله ٔ آهو نبود راه شبان را. زیردستی راکجا باک از زبردستی بود هرکه باشد در بلندی بیمش از پستی بود. گوشه ٔ ابرو چو پیش از وعده بنمایی اداست گر هلال عید سی کم یک نمایدخوش نماست . بکاهد دل چو نقص دولت روشندلی بینم چنان کز کاهش مه مغزها در استخوان کاهد. 1- سري، مرموز
2- سمبليك، نمادين coded, symbolic, secret, encoded, cryptic, occult, esoteric, runic, allegorical, mystic, emblematic, furtive, backstairs, figurative, undercover, ramsey مشفرة gizli secrète geheimnis secreto segreto نمادین، نمادی، کنایهای، علامت دار، نشان دار، مخفی، محرمانه، پنهان، نهان، نهانی، رمزی شده، سری، غیبی، اسرار امیز، مبهم، درونی، مشکوک، طلسمی، تمثیلی، مجازی، عرفانی، متصوف، حاکی، نشانه، کنایه دار، دزدکی، زیر جلی، از راه پلهکان عقبی، غیر مستقیم، تلویحی، تصویری، رمز
کلمه "رمزی" در زبان فارسی به عنوان صفت، به معنای مرتبط با رمز و یا دارای رمز است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نوشتن متنهای مناسب، رعایت چند نکته نگارشی و دستوری ضروری است:
استفاده صحیح: "رمزی" را میتوان به عنوان صفت قبل از اسم به کار برد. به عنوان مثال: "کتاب رمزی" یا "پیام رمزی".
نقطهگذاری: اگر "رمزی" در句ای قرار گیرد که نیاز به نقطهگذاری دارد (نکتهای، سوالی، یا تعجبی)، باید قواعد نقطهگذاری به درستی رعایت شود. مثلاً: "این پیام بسیار رمزی است."
نسخههای تطبیقی: در زبان فارسی، ممکن است کلمات موازی یا معادلهایی برای "رمزی" وجود داشته باشد. مثلاً "مخفی" یا "سری" که بسته به context میتوانید از آنها استفاده کنید.
صفت و موصوف: اگر از "رمزی" به عنوان صفت استفاده کنید، توجه داشته باشید که رابطه منطقی بین صفت و موصوف برقرار باشد. مثلاً: "سیستم رمزی برای امنیت اطلاعات."
هماهنگی در جنس و شمار: اگر "رمزی" به عنوان صفت برای اسمهای جمع یا مونث استفاده میشود، باید از لحاظ جنس و شمار با اسم همخوانی داشته باشد. مثلاً: "کدهای رمزی" به جای "کد رمزیها".
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "رمزی" در نوشتار فارسی خود بهره ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "رمزی" در جمله آوردهام:
این پیغام به صورت رمزی ارسال شده است تا امنیت اطلاعات حفظ شود.
او همیشه از یک کلمه رمزی برای باز کردن قفل گوشیاش استفاده میکند.
کتابها و مقالات مربوط به رمزنگاری موضوعات جالب و رمزی دارند که برای پژوهشگران جذاب است.
در بازی، برای دسترسی به مرحله جدید، باید یک کلمه رمزی را وارد کنی.
این نقشه دارای نشانههای رمزی است که تنها افراد خاصی میتوانند آنها را شناسایی کنند.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: نمادین، نمادی، کنایهای، علامت دار، نشان دار، مخفی، محرمانه، پنهان، نهان، نهانی، رمزی شده، سری، غیبی، اسرار امیز، مبهم، درونی، مشکوک، طلسمی، تمثیلی، مجازی، عرفانی، متصوف، حاکی، نشانه، کنایه دار، دزدکی، زیر جلی، از راه پلهکان عقبی، غیر مستقیم، تلویحی، تصویری، رمز