جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رو. [ رَ / رُو ] (نف مرخم ) رونده . (آنندراج ). رونده و همیشه بطور ترکیب استعمال می شود مانند پیشرو یعنی پیش رونده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از مصدر رفتن و این صورت مخفف در صفات فاعلی مرکب متداول است همچون تیزرو. راهرو. کندرو. تندرو. رنگ رو. سبک رو. گرم رو. شب رو. پیاده رو (شخص پیاده رونده ). میانه رو. راست رو. کجرو. آتش رو : فلک کجروتر است از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا. خاقانی . سمندر چو پروانه آتش رو است ولیک این کهن لنگ و آن خوش دو است . نظامی (از آنندراج ). || با برخی از کلمات ترکیب می شود و معنی اسم مکانی از آن اراده می گردد مانند آب رو. پیاده رو (مقابل سواره رو). راهرو. گربه رو. بادرو. دررو (مخرج ). || (اِمص ) رفتن . (برهان قاطع) (آنندراج ) : همت از گفت او چو نو کردم باز از آن جای قصه رو کردم . ؟ || روش . (آنندراج ). صاحب آنندراج آرد: در ترکیبات خوش رو، آزادرو، گرم رو، تیزرو، نرم رو، سبک رو و پیاده رو احتمال معنی روش و رونده هر دو دارد یعنی کسی که راه و روش او خوش و آزاد است یا خوش و آزاد رونده است - انتهی . - نیکورو ؛ نیکوروش . نیکوسیرت . خوش سیرت : و به غیبت ما با مردمان این نواحی نیکورو و نیکوسیرت باش . (تاریخ بیهقی ). || (فعل امر) امر به رفتن . (برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به رفتن شود. || (اِ) آواز حزین . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)(فرهنگ نظام ) (جهانگیری ). در سنسکریت رو به معنی مطلق آواز هست . (فرهنگ نظام ). 1- چهره، رخ، رخسار، سيما، صورت، عارض، وجه
2- پررويي، گستاخي، وقاحت
3- رويه، سطح، عرشه پشت، ظهر face, top, superficies, visage, uppermost وجه، سطح، ملامح، مظهر، سحنة، مخادع، شخصية بارزة، هيئة، مظهر خارجي، نهاية نفق المنجم، وقاحة، كسا، تقنع، غطى، قابل، طلب إلى، اتجه، واجه، أدار وجهه yüz affronter gesicht rostro viso چهره، صورت، وجه، قیافه، قبال، بالا، تاپ، راس، نوک، قله، روکار، نما، جبهه، سطح، رخسار، منظر، سیما، رخ، بالاترین، از ابتدا، برتر، از اغاز، مافوق