روال
licenseمعنی کلمه روال
معنی واژه روال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | راه، روش، روند، سياق، سيرت، سيره، شيوه، طريقه، طور، گونه، متد، مشي، منوال، نحو، نمط، نهج، هنجار | ||
انگلیسی | routine, rubric, Zeitgeist, the routine | ||
عربی | روتين، رتابة، ابتذال، نمرة مسرحية تكرر بإستمرار، كلام معاد، روتيني، مبتذل، نمطي، نمط | ||
ترکی | rutin | ||
فرانسوی | routine | ||
آلمانی | routine | ||
اسپانیایی | rutina | ||
ایتالیایی | routine | ||
مرتبط | جریان عادی، امر عادی، کار عادی، عادت جاری، سرفصل، خط قرمز، روحیه یا طرزفکر یک عصر یا دوره | ||
واژه | روال | ||
معادل ابجد | 237 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | ra(e)vāl | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (ستور و غیره ) | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی روال | ||
پخش صوت |
روال . [ رُ ] (ع اِ) آب دهن ستور. (منتهی الارب ). آب دهن ، و ابن سیده گوید آب دهن چهارپایان . (از اقرب الموارد). راؤول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به راؤول شود.
- روال رائل ؛ مبالغه است . (اقرب الموارد).
راه، روش، روند، سياق، سيرت، سيره، شيوه، طريقه، طور، گونه، متد، مشي، منوال، نحو، نمط، نهج، هنجار
routine, rubric, Zeitgeist, the routine
روتين، رتابة، ابتذال، نمرة مسرحية تكرر بإستمرار، كلام معاد، روتيني، مبتذل، نمطي، نمط
rutin
routine
routine
rutina
routine
جریان عادی، امر عادی، کار عادی، عادت جاری، سرفصل، خط قرمز، روحیه یا طرزفکر یک عصر یا دوره