جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

روشن روان

معنی: روشن روان . [ رَ / رُو ش َ رَ ] (ص مرکب ) صاف دل و تابان خاطر و زیرک و دارای فراست .(ناظم الاطباء). روشندل . روشن ضمیر. (یادداشت مؤلف ).که درونی روشن دارد. که دلی روشن دارد :
گشادند لب کای سپهر روان
جهاندار و باداد و روشن روان .
فردوسی .
به شادی بر پهلوان آمدند
خردمند وروشن روان آمدند.
فردوسی .
که همواره کارم به خوبی روان
همی داشت آن مرد روشن روان .
فردوسی .
فرستاده ای جست روشن روان
فرستاد موبد بر پهلوان .
فردوسی .
چنین گفت دانای روشن روان
که شهر آن جهانست و دشت این جهان .
اسدی .
به شه گفت کای شمع روشن روان
به تو چشم روشن همه خسروان .
نظامی .
یکی پرسید از آن گم کرده فرزند
که ای روشن روان پیر خردمند.
سعدی (گلستان ).
شنید این سخن پیر روشن روان
بروبر بشورید و گفت ای جوان .
سعدی (بوستان ).
مرا روشن روان پیر خردمند
ز روی عقل و دانش داد این پند.
سعدی (گلستان ).
ورجوع به روشندل و دیگر مترادفات کلمه شود.
|| بیدار. آگاه . هوشیار. مواظب . (از یادداشت مؤلف ) : [ یکی از جاسوسان افراسیاب شبانه به لشکرگاه کیخسرو آمد همه را خفته دید... ]
چون آن دید برگشت و آمد دوان
کز ایشان کسی نیست روشن روان
همه خفتگان سربسر مرده اند
تو گفتی همه روز می خورده اند.
فردوسی .
یکی آفرین کرد بر ساروان
که بیدار بادی و روشن روان .
فردوسی .
|| با روح روشن . شاد. مسرور :
چنان بد که بی ماهروی اردوان
نبودی شب و روز روشن روان .
فردوسی .
بدو گفت کاووس کان کارتست
که روشن روان بادی و تندرست .
فردوسی .
ستایش گرفتند بر پهلوان
که جاوید بادی و روشن روان .
فردوسی .
نخست آفرین کرد بر پهلوان
که بیداردل باش و روشن روان .
فردوسی .
به رستم چنین گفت کای پهلوان
همیشه بزی شاد و روشن روان .
فردوسی .
|| مقلوب روان روشن :
چو پالیزبان گفت و موبد شنید
به روشن روان مرد دانا بدید.
فردوسی .
چو خفتان و چون درع و برگستوان
همه کرد پیدا به روشن روان .
فردوسی .
چنان دید روشن روانم به خواب
که رخشنده شمعی برآمد ز آب .
فردوسی .
ز روشن روانی که دارد چو آب
بدو چشم روشن شده ست آفتاب .
نظامی .
... ادامه
434 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 813
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
بطلاقة بوضوح
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

"روشن روان" ترکیبی است از دو واژه "روشن" و "روان" که هر دو به معنای مثبت و دلنشین به کار می‌روند. در زبان فارسی، استفاده از کلمات ممکن است تحت تأثیر قاعده‌های نگارشی و معنایی قرار گیرد.

نکات نگارشی و قواعد فارسی:

  1. جدا یا پیوسته نوشتن:

    • "روشن روان" به صورت جدا نوشته می‌شود، زیرا دو واژه مجزا هستند و هر کدام مفهوم خاصی دارند.
  2. معنی و مفهوم:

    • "روشن" معمولاً به معنای روشنایی، وضوح و شفافیت است.
    • "روان" به معنای سادگی، سهولت، و یا حرکت نرم و دوستانه است.
    • ترکیب این دو می‌تواند به معنای "فردی با روحیه شاد و قابل درک" یا "فکری که روشن و سهل‌الوصول است" باشد.
  3. نحوه استفاده در جملات:

    • می‌توانید از این عبارت در جملات ادبی، توصیفی یا حتی محاوره‌ای استفاده کنید:
      • "او با کلام روشن روانش، همگان را متوجه حقیقت کرد."
      • "این کتاب با نثر روشن روانش، خواننده را به خود جذب می‌کند."
  4. قواعد زبان:
    • در زبان فارسی، ترکیب صفت و اسم (که در اینجا صفات هستند) باید به نحوی به کار روند که مفهوم جمله را به خوبی انتقال دهند.

با توجه به این نکات، می‌توانید از ترکیب "روشن روان" به درستی در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری