جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ریا. (ع اِمص ) ریاء. ظاهرسازی . چشم دیدی . (یادداشت مؤلف ). ساختگی . ظاهری : زنا و ریا آشکارا شود دل نرم چون سنگ خارا شود. فردوسی . من مانده به یمگان درون از آنم کاندر دل من شبهت و ریا نیست . ناصرخسرو. اگر احسان کنی با مستحق کن نه ازبهر ریا ازبهر حق کن . ناصرخسرو. ای خردمند نگه کن به ره از چشم خرد تا ببینی که بر این امت نادان چه ریاست . ناصرخسرو. نه حکم او بتهور نه عدل او بنفاق نه حلم او بتکلف نه جود او به ریا. مسعودسعد. غایت نادانی است ... چشم داشتن به ثواب آخرت به ریا در عبادت . (کلیله و دمنه ). خلاص ده سخنم را ز غارت گروهی که مولعند به نقش ریا و قلب ریا. خاقانی . می خوری به ْ گر ریا طاعت کنی گفتم و تیر از کمان آمد برون . خاقانی . غلط گفتم ای مه کدام آشنایان که هیچ آشنا بی ریایی نبینم . خاقانی . ای درونت برهنه از تقوی کز برون جامه ٔ ریا داری . سعدی (گلستان ). منه آبروی ریا را محل که این آب در زیر دارد وحل . سعدی (بوستان ). آن شیخ که بشکست ز خامی خم می زو عیش و نشاطمیکشان شد همه طی گر بهر خدا شکست پس وای به من ور بهر ریا شکست پس وای به وی . مهدیخان شحنه . رجوع به ریاء شود. - از روی یا ز روی ریا ؛ برای تظاهر : گم باد از روی زمین آن کسی کاو را مهر تو ز روی ریاست . فرخی . رجوع به ترکیب روی ریا در ذیل ماده ٔ روی شود. - اهل ریا، اهل ریا و سمعه ؛ آنکه کارهای نیک را برای دیدار و گوشزد مردمان کند نه برای خوش آمد خدا. (ناظم الاطباء) : من وهم صحبتی اهل ریا دورم باد. حافظ. - بی ریا ؛ بدون تظاهر و خود نمایی : در همه ٔ حالها راستی و... خویش اظهار کرده است و بی ریا میان دل و اعتقاد خود را بنموده است . (تاریخ بیهقی ). هم مدح نادرآید و هم دوستی تمام مادح چو بی طمع بود و دوست بی ریا. مسعودسعد. سالار خیلخانه ٔ دین حاجب رسول سر دفتر خدای پرستان بی ریا. سعدی . رجوع به ماده ٔبی ریا شود. - روی و ریا ؛ نفاق و دورویی . تظاهر.خودنمایی ظاهری و ساختگی : به روی و ریا کار کردن ندانی ازیرا که نه مرد روی و ریایی . فرخی . چونکه داور بود او داور بی غل و غش است چونکه حاکم بود او حاکم بی روی و ریاست . فرخی . هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم . سعدی . رجوع به ترکیب روی و ریا و روی ریا در ذیل ماده ٔ روی شود. - ریا ورزیدن ؛ ریا کردن . عملی را برای چشم دید مردم انجام دادن : گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود. حافظ. تزوير، تظاهر، حيله، دورويي، ريو، زرق، سالوس، شايبه، ظاهرنمايي، فريب، نفاق صدق duplicity ازدواجية، نفاق، ازدواج، خداع، رياء، الازدواجية ikiyüzlülük hypocrisie heuchelei hipocresía ipocrisia
کلمه "ریا" در زبان فارسی به معنای تظاهر یا نشان دادن احساسات، باورها یا اعمال بهصورتی است که در واقعیت وجود ندارد. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، نکات زیر را مد نظر داشته باشید:
نحوه نگارش: کلمه "ریا" به صورت صحیح با حروف فارسی نوشته میشود و برای شروع جمله، حرف اول آن باید بزرگ شود (اگر در آغاز جمله باشد).
جملهسازی: برای استفاده از کلمه "ریا" در جملات، میتوانید از آن به عنوان اسم استفاده کنید. مثلاً:
"ریا در اعمال انسانها دیده میشود."
"نباید به ریاکاری دامن زد."
هممعنیها و متضادها:
هممعنیها: تظاهر، فریبکاری، دروغ
متضادها: صداقت، راستگویی
توجه به لحن و فرم نوشتار: در نوشتههای رسمی، بهتر است به این موضوع توجه شود که ریاکاری به عنوان یک ویژگی منفی ارزیابی میشود، بنابراین باید با دقت و دقت بیشتری نسبت به معانی و مفهوم آن در متن توجه نمایید.
کاربرد در متون مختلف: کلمه "ریا" میتواند در متون دینی، اجتماعی یا فلسفی به کار رود و معانی عمیقتری پیدا کند.
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "ریا" به صورت مؤثر و درست در نوشتههای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "ریا" در جمله آورده شده است:
برخی افراد برای جلب توجه دیگران به کارهای نیک خود، ریا میکنند.
او هرگز به خاطر ریا و تظاهر کار نمیکند و همواره راستگو است.
رفتار ریاکارانه او باعث شد که دوستانش به او شک کنند.
ریا در دین نباید جایی داشته باشد، زیرا نیت خالص از اهمیت بالایی برخوردار است.
او از ریا در سخنانش پرهیز کرد و با صداقت صحبت کرد.
اگر بیشتر نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!