جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ریشخند. [ خ َ ] (اِمص مرکب ) سخره . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از سخریه و استهزاء. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). استهزاء و تمسخر. (غیاث اللغات ). فسوس . افسوس . خنده ٔ به استهزاء. (یادداشت مؤلف ) : چرخ داند که ریشخند است این نه چون آن ریش گاو کون خر است . انوری . نندیشد از فلک نخرد سنبلش بجو بر کهکشان و خوشه بود ریشخند او. خاقانی . اگرچه طایفه ای پیش من در این دعوی به ریشخند برون می برند آری را. ظهیر فاریابی (از شرفنامه ). گفته سخا را قدری ریشخند خوانده سخن را طرفی لورکند. نظامی . بباید ساخت با هر ناپسندی که ارزد ریش گاوی ریشخندی . نظامی . پرس پرسان کاین به چند و آن به چند از پی تعبیر وقت و ریشخند. مولوی . تا که بربندند و بیرونش کنند غافل آن کفتار از این ریشخند. مولوی . نکته ٔ نادان برای ریشخند او نکوست مهره ٔ خر در خور تزیین افسارخر است . امیرعلیشیر نوایی . - ریشخند زدن ؛ ریشخند کردن : نباشد پادشاهی را گزندی زدن بر مستمندی ریشخندی . نظامی . - ریشخند شدن ؛ مورد استهزاء قرار گرفتن : شودمیوه سنج طرب ریشخند اگر سنجدش را بسنجد به قند. ملاطغرا (از آنندراج ). - امثال : ریشخند چاپلوسان فیل را خر می کند . (امثال و حکم دهخدا). || فریب . گول کردن کسی را. فریب به زبان . (یادداشت مؤلف ). || توقع و تمنا و امید. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || تملق و خوش آمد. || تکریم و تواضع ازروی استهزاء. || (اِ مرکب ) حمار و خر و الاغ . (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) مضحکه و شایان استهزا و خنده . || متملق و چاپلوس . (ناظم الاطباء). استهزا، تمسخر، شوخي، لودگي، مسخره sarcasm,ridicule,scoff,cajolery,jeer,blandishment,cajolement سخرية، تهكم gülmek rire lachen reír ridere
کلمه "ریشخند" در زبان فارسی به معنای تمسخر یا تحقیر کردن است. در اینجا چند قاعده نگارشی و زبانی برای استفاده از کلمه "ریشخند" ارائه میشود:
نحوه نوشتار: کلمه "ریشخند" به یک شکل نوشته میشود و نیازی به تغییر شکل یا تلفظ ندارد.
جایگاه در جمله: این کلمه معمولاً به عنوان اسم یا فعل در جمله به کار میرود.
به عنوان اسم: "او همیشه با ریشخند به دیگران جواب میدهد."
به عنوان فعل: "او را ریشخند کرد."
سازگاری با سایر اجزای جمله: "ریشخند" را میتوان با صفتها و قیدهای مختلف ترکيب کرد؛ مثلاً: "ریشخند تلخ", "ریشخند بیرحمانه".
فعلهای مترادف: به جای "ریشخند" میتوان از واژههای مشابهی مانند "تمسخر"، "تحقیر" و "مسخره کردن" نیز استفاده نمود.
جملات مثالی:
"شنیدن ریشخند دیگران درباره خودم برایم بسیار ناراحتکننده است."
"او از شنیدن ریشخند دوستانش خندید."
حفظ ادب و احترام: استفاده از "ریشخند" در متنها و مکالماتی که ممکن است بار منفی داشته باشد، باید با احتیاط انجام شود و بهتر است در فضاهایی استفاده شود که تحقیر یا تمسخر مقصود نباشد.
با رعایت این قواعد، میتوان از کلمه "ریشخند" به درستی و به طرز مؤثری استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "ریشخند" در جملههای مختلف آورده شده است:
دوستانش به خاطر اشتباهاتش او را ریشخند کردند و این موضوع او را ناراحت کرد.
حضور او در جمع همیشه با خود ریشخند و شوخی همراه دارد.
وقتی که او دربارهٔ آرزوهایش صحبت کرد، بعضیها او را ریشخند کردند و او احساس خجالت کرد.
بعضی از کاریکاتورها سعی دارند با ریشخند سیاستمداران، نقد اجتماعی را مطرح کنند.
اگرچه او تلاش میکند جدی باشد، اما برخی از همکارانش همیشه او را ریشخند میکنند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر