جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: زابل . [ ب ُ ] (اِخ ) نام ولایت سیستان است . (برهان قاطع). نام ولایتی که آن را نیمروز نیز خوانند و زاول نیز لغت است . (شرفنامه ٔ منیری ). نام ولایت سیستان است و آن را نیمروز نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). نام شهری است از ولایت سیستان . (غیاث اللغات از سراج و چراغ هدایت ) (فرهنگ جهانگیری ). سیستان است ، و بعضی گفته اند زابل بضم باء مغیّر زاول است یا معرب آن علی الاختلاف . (فرهنگ رشیدی ). مملکتی است عریض ،محدود است از سمت شرق بولایت کابلستان و از غرب به سیستان و از جنوب بدیار سند و از شمال بجبال هزاره و خراسان ، طولش بیست مرحله و عرضش پانزده ، بیابانش بیش از کوهستان است . مشتمل بر چمن های خوش و مراتع خصیب مسکن افغان و هزاره و قلیلی ترک و تاجیک و از بلاد زابلستان قندهار و بست و غزنی و زمین داور و میمند و شبرغان و فیروزکوه و فراه از شهرهای آنجا و اغلب از اقلیم سوم و قلیلی از جبال هزاره داخل چهارم است . در زمان کیانیان آن ولایت با سیستان و سند، در زیر حکم گرشاسب و زال و رستم بوده بدین سبب رستم را زابلی میگفتند و سلطان محمود را که در غزنین تختگاه داشت ، نیز زاولی می نامیدند، چنانکه فردوسی گفته : خجسته درگه محمود زاولی دریاست . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). ورجوع به فرهنگ شعوری و فرهنگ خطی میرزا ابراهیم و زاول ، نیمروز و زابلستان در لغت نامه شود : ز زابل بشاه آمد این آگهی که سام آمد از کوه با فرهی . فردوسی . همی رفت مهراب کابل خدای سوی خیمه ٔ زال زابل خدای . فردوسی . سوارش ازو باز ناورد پای مگر بر در شهر زابل خدای . (گرشاسب نامه ). میر باید که چنو راد و ملکزاده بود ایزدش فر و شکوه ملکی داده بود هند بگشاده و زابل همه بگشاده بود لشکر صعب سوی ترک فرستاده بود در دل قیصر بیم و فزع افتاده بود تا بیارند به غزنی سر او بر خشبی . منوچهری . zabul زابول zabul zaboul zabul zábul zabul
کلمه "زابل" به عنوان یک نام خاص جغرافیایی در زبان فارسی به کار می‌رود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و نکات ویژه مربوط به این کلمه اشاره می‌شود:
حروف بزرگ: در متون رسمی و ادبی، نام‌های جغرافیایی مانند "زابل" با حرف اول بزرگ نوشته می‌شوند. مثلاً: "زابل".
تلفظ: برای تلفظ صحیح این کلمه، باید به ترکیب حروف آن توجه کرد. "زابل" عموماً به صورت "زَبل" تلفظ می‌شود.
استفاده در جمله: از "زابل" می‌توان در جملات به عنوان فاعل، مفعول یا مضاف‌الیه استفاده کرد. مثلاً:
"زابل یکی از شهرهای استان سیستان و بلوچستان است."
"من به زابل سفر کردم."
نقطه‌گذاری: هنگام نوشتن جملاتی که شامل "زابل" هستند، باید به قواعد نقطه‌گذاری توجه کنید. استفاده از ویرگول، نقطه و سایر علائم نگارشی به جایگاه کلمه و ساختار جمله بستگی دارد.
تکرار و ارتباط: در صورتی که در متن نیاز به اشاره مجدد به "زابل" باشد، می‌توان از ضمایر (مانند آن) یا عبارات توصیفی استفاده کرد تا از تکرار مکرر جلوگیری شود.
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "زابل" را به درستی در نوشتار فارسی به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "زابل" در جملات آورده شده است:
زابل یکی از شهرهای تاریخی ایران است که در استان سیستان و بلوچستان واقع شده است.
در گذشته، مردم زابل به عنوان یک مرکز فرهنگی و تجاری شناخته می‌شدند.
آثار باستانی یافت‌شده در زابل نشان‌دهندهٔ تاریخ غنی این منطقه است.
زابل به خاطر آب و هوای خاص و طبیعت خود، مقصدی مناسب برای گردشگران است.
در زابل، جشنواره‌های محلی و فرهنگی به صورت سالانه برگزار می‌شود.
اگر به جمله‌های بیشتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!
