جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: زرنب . [ زَ ن َ ] (ع اِ) دوایی است خوشبوی ، مقوی و مفرح دل باشد و آنرا به فارسی سروترکستانی و به عربی رجل الجراد گویند چه شباهتی به پای ملخ دارد. (برهان ). گیاهی خوشبوی و رجل الجراد. (ناظم الاطباء). گیاهی است خوشبوی شبیه ترنج و آن را رجل الجراد هم گویند چه شباهتی به پای ملخ دارد و به فارسی سرو ترکستانی . ملطف و به غایت مفرح و با قوت قابضه و مقوی معده و جگر و جهت اسهال و تقویت هضم و رفعسردی مثانه و دفع سموم نافع. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). نام دوائی که برگ درختی باشد. (غیاث اللغات ). سرخدار . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). سرو ترکستانی . رجل الجراد. سرخدار. داروئی است و در ذخیره ٔ خوارزمشاهی مکرر آمده است . گیاهی است خوشبو . (از یادداشتهای بخطمرحوم دهخدا). سرخدار سرو ترکستانی . رجل الجراد. (فرهنگ فارسی معین ). برگ نباتی است از برگ صعتر عریض تر و مایل به زردی و خوشبوی شبیه ببوی ترنج و گلش زرد ونباتش کمتر از زرعی و ساقش تا چهار سال باقی میماندو منبتش جبال فارس و او را سرو ترکستانی نامند... (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: ... رجل الغراب و رجل الجراد و اربانه هم گویند... و آن نوعی از سرو ترکستانی است ... از گیاهی سخن می گوید که آنرا «زرنب ملخی » نامند و دارای رایحه ٔ مطبوع با ریشه های بلند و سفید و برگهایش تقریباً شبیه گشنیز است ... که در مقابل درد شانه آنرا بکار برند. (از دزی ج 1 ص 589) : المس مس ارنب و الریح ، ریح زرنب فانما انت و فوک الاشنب کانما ذر علیه زرنب ... ؟ (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن ، اختیارات بدیعی ، فهرست مخزن الادویه ، ترجمه ٔ ضریر انطاکی ص 181، گیاه شناسی ثابتی ، لکلرک ج 2 ص 202، دزی ج 1 ص 589 و زرنباد شود. || نوعی از خوشبوی . (آنندراج ). نوعی از بوی خوش . (ناظم الاطباء). نوعی از طیب . نوعی از عطر. نوعی است از خوشبوی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || زعفران . || پشکل جانور دشتی . || فرج زن یا فرج بزرگ یا ظاهر فرج یا گوشت پاره پس تندی فرج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). zarnab zarnab zarnab zarnab zarnab zarnab zarnab
کلمه "زرنب" به معنای "زردک" یا "جنس زرد" در زبان فارسی به کار میرود و در ادبیات یا محاوره ممکن است به شکلهای مختلفی بسته به متن و محتوا استفاده شود. در مورد نگارش آن، میتوان به برخی نکات زیر اشاره کرد:
استخدام جایگاه کلمه: کلمه "زرنب" معمولاً به عنوان صفت یا اسم به کار میرود. بنابراین، بستگی به ساختار جمله و نوع جمله دارد. مثلاً: "زرنب رنگ زردی دارد."
ایجاد هارمونی با دیگر کلمات: اگر "زرنب" در جملات توصیفی یا تشبیهی استفاده شود، باید با دیگر واژهها هماهنگی داشته باشد. به عنوان مثال:
"این گل، زرنب و زیباست."
"زرنبترین میوهها در این فصل موجود است."
توجه به پیشوندها و پسوندها: این کلمه میتواند با پیشوندها و پسوندهای مختلف ترکیب شود. مثلاً:
"زرنبی" (به معنی زردگین یا زردرنگ).
"زرنبیت" (در صورت نیاز به ساخت یک اسم یا صفت جدید).
علامتگذاری و نگارش: در نگارش رسمی، بهتر است از قواعد علامتگذاری مانند دوره، ویرگول و سایر علائم نگارشی به درستی استفاده شود تا مفهوم جمله به وضوح conveyed شود.
اگر شما سوال خاصی درباره استفاده از این کلمه یا نحوه نگارش آن در زمینه خاصی دارید، خوشحال میشوم بیشتر توضیح دهم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال برای کلمه "زرنب" آورده شده است:
در باغچهام، چندین گل زرنب شکوفه زدهاند و عبای زیبایی به فضای سبز بخشیدهاند.
او هر بار که به گلفروشی میرود، سه دسته گل زرنب میخرد تا به دوستانش هدیه بدهد.
عصر هنگام، نور خورشید بر روی گلهای زرنب میدرخشد و منظرهای دلنشین خلق میکند.
با دیدن گلهای زرنب در دستانش، لبخند بر لبان او نقش بست.
اگر سوال یا نیاز دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!