جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: زغال . [ زُ ] (اِ) انگِشت که فحم نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 334). انگشت و چوب سوخته ٔ که پیش از آنکه کاملاً بسوزد آن را خاموش کرده باشند. (ناظم الاطباء). زگال . (برهان ). زگال . ژگال . شگال . شگار. چوب و دیگر اندامهای گیاهی و نیز انساج حیوانی نیم سوخته که قسمت اعظم ترکیبات آنها تبدیل به کربن شده باشد. فحم . انگشت . توضیح آنکه این کلمه را به غلط ذغال نویسند. (فرهنگ فارسی معین ). - زغال استخوان ؛ زغال حیوانی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به همین ترکیب شود. - زغال چوب ؛ زغال نباتی . این زغال را از چوبهایی که در ترکیب آنها صمغ یا رزین به حداقل باشد (مانند چوب درخت تبریزی و شاه بلوط) تهیه می کنند. (فرهنگ فارسی معین ). - زغال حیوانی ؛ زغالی که نتیجه ٔسوختن انساج و اندامهای حیوانی (مانند استخوان و غضروف و غیره ) حاصل شود. این زغال را در تصفیه مواد رنگین بکار برند. (فرهنگ فارسی معین ). - زغال خالص ؛ زغال قند و آن از تکلیس قندبدست می آید. (فرهنگ فارسی معین ). - زغال دوده ؛ زغالی است بی شکل که از سوزاندن تربانتین ، قطران ، نفت و لاستیک در هوای کم بدست می آید دوده ٔ پست برای نقاشی به رنگ سیاه و دوده های مرغوب (مانند دوده ٔ استیلن ) برای واکس و مرکب چاپ مصرف می شود. (فرهنگ فارسی معین ). - زغال سنگ . رجوع به همین کلمه شود. - زغال سوز ؛ آنکه در جنگل زغال تهیه می کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - زغال سوزی ؛ عمل زغال سوز. انگشت گری . (یادداشت ایضاً). - زغال طراحی ؛ زغال مخصوصی است برای طراحی . نقاش پیش از آنکه تابلو را رنگ آمیزی کند با زغال ، طرح مختصری می ریزد و سپس شروع به رنگ آمیزی می کند، ولی نقاش ماهر با همان رنگ مخلوط شده مقصود خود را مجسم می سازد. (از فرهنگ فارسی معین ). || یک نوع میوه ٔ ترش مزه که به زغال اخته معروف است . (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود. coal, charcoal, char فحم، جمرة، فحم حجري أو نباتي، حول إلى فحم kömür charbon kohle carbón carbone زغال سنگ، زغال چوب، فحم، جسم زغال، کار روز مزد و اتفاقی
کلمه "زغال" در زبان فارسی به معنی ماده سیاه رنگی است که از سوختن چوب یا دیگر مواد گیاهی به دست میآید و معمولاً برای آتشسوزی یا صحنههای آتشپزی استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، توجه به نکاتی مهم است:
هجا و تلفظ: "زغال" به صورت سه هجایی (/zeɡɒl/) تلفظ میشود. در نگارش، باید دقت شود که از اعرابگذاری مناسب استفاده شود تا تلفظ صحیح آن حفظ گردد، هرچند در بسیاری از متون رسمی اعرابگذاری نمیشود.
عدد و جمع: "زغال" به صورت مفرد است و جمع آن به صورت "زغالیها" یا "زغالها" نوشته میشود. در متون رسمی، ممکن است برای جمعسازی از پسوندهای استاندارد استفاده شود.
تلفظ و املای غیررسمی: در برخی لهجهها یا گفتارهای غیررسمی ممکن است تغییراتی در تلفظ به وجود بیاید، اما در نوشتار درست، باید به شکل استاندارد آن "زغال" مورد استفاده قرار گیرد.
معنی و مفاهیم مرتبط: همچنین مهم است که به معانی و مفاهیم مربوط به زغال توجه شود، مانند تفاوت بین زغال چوب و زغال سنگ.
نکات نگارشی: در نوشتار، لازم است از قواعد نگارشی صحیح پیروی شود. این به معنای استفاده از نقطهگذاری صحیح، رعایت فاصلهها و همچنین نگهداشتن ساختار جملات منظم و قابل فهم است.
با رعایت این نکات، میتوان به نوشتاری صحیح و شفاف در مورد کلمه "زغال" دست یافت.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "زغال" در جملات آورده شده است:
در شبهای سرد زمستان، از زغال برای گرمایش استفاده کردیم.
زغالهای کبابی در باربکیو عطر و طعم خاصی به غذا میدهند.
هنرمند با زغال روی بوم نقاشی میکشد و تصاویری زیبا خلق میکند.
او زغال را به آرامی در آتش قرار داد تا زودتر روشن شود.
فروشنده زغال، محصول خود را در بستهبندیهای مناسب عرضه میکند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا در مورد موضوع خاصی سوالی دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: زغال سنگ، زغال چوب، فحم، جسم زغال، کار روز مزد و اتفاقی