جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

zand
touch  |

زند

معنی: زند. [ زَ ] (ع اِ) در عربی استخوان سر و دست را گویند که بجانب ساعد باشد. (برهان ). به عربی استخوان ساعد را گویند. (غیاث ). بتازی استخوان سر و دست را گویند که بجانب ساعد باشد و استخوانی را که به جانب کف است ربیع خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). بند دست و هما زندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). الکوع . الکرسوع . (از اقرب الموارد). بند دست . (فرهنگ فارسی معین ). || استخوانهای ساعد. (فرهنگ فارسی معین ). هر یک از دو استخوان ساعد که پهلوهای هر دو بهم نهاده است . استخوانی را که آخر آن سوی انگشت ابهام است زند اعلی نامند و آن دیگری را که آخر وی سوی انگشت کالوج است زند اسفل گویند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). (اصطلاح تشریح ) دو استخوان ساعد، بالایین را الزند الاعلی و زیرین را الزند الاسفل گویند. (ناظم الاطباء). استخوانهای ساعد، آنچه اصل است دو است پهلوها هر دو بهم باز نهاده و استوار کرده یکی را که آخر او سوی انگشت خرد است الزندالاسفل گویند یعنی ساعد فرودین و آنکه آخر او سوی انگشت ابهام است الزندالاعلی گویند یعنی ساعد برترین . (ذخیره ٔخوارزمشاهی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
خصم چو برگ رزان زرد بپا اوفتاد
دست خود از خون خصم سرخ مکن تا به زند.
عطار.
رجوع به ترکیب زند اسفل و زند اعلی شود.
- زند اسفل ؛ یکی از دو استخوان ساعد که بزرگتر از زند اعلی است . انتهای این استخوان از یکسو آرنج را تشکیل می دهد و از سوی دیگر که به مچ دست متصل میشود و امتداد آن به انگشت کوچک دست منتهی می گردد. (از لاروس ). استخوانی است دراز که در داخل زند اعلی مابین قرقره ٔ استخوان بازو (در بالا) واستخوانهای مچ دست (در پایین ) واقع شده است . این استخوان دارای یک تنه و دو انتها است . تنه اش کاملاً مستقیم نیست و دارای انحنایی است که تقعرش متوجه جلو است . استخوان مزبور به اتفاق زند اعلی که در خارج آن قرار دارد، استخوان بندی ساعد را بوجود می آورند. (فرهنگ فارسی معین ).
رجوع به ترکیب بعد شود.
- زند اعلی ؛ استخوان دیگر ساعد که از زند اسفل کوچکتر است و امتداد انتهای آن به انگشت بزرگ یا ابهام منتهی می گردد. (از لاروس ). استخوانی است دراز که در خارج زند اسفل قرار دارد و به اتفاق آن در استخوان بندی ساعد شرکت می کند. انتهای تحتانی زند اعلی درشت تر از انتهای تحتانی زند اسفل است . این استخوان نیز دارای یک تنه و دو انتها است . سر استخوانهای مذکور دارای یک سر و یک گردن و یک تکمه ٔ دو سری است . انتهای تحتانی آن درشت و بشکل منشور شش سطحی است . ذورأسین . کعبره . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترکیب قبل و دزی ج 1 ص 606 شود.
- طویل الزندین ؛ آنکه استخوانهای هر دوزراع آن بلند و بزرگ باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
|| چوب یا آهن آتش زنه و این بالایین است ، اما چوب یا سنگ زیرین را زندة بالتاء گویند و قیل : هما زندان اذا اجتمعاو لایقال زندتان . ج ، زِناد، ازند، ازناد. منه : تقول لمن اعانک ورت بک زنادی ؛ یعنی روشن شد بتو و آتش گرفت زناد من و این کنایه از نجح مرام است . || درختی است خاردار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به لغت شام غار را نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به ماده ٔ قبل شود. سفت بستن، سفت کشیدن، محکم بستن، فراهم کردن، کسب کردن، تهیه کردن، سرزنش کردن، گرفته بودن، بستوه اوردن، فرار کردن، هرس کردن، با تنبلی حرکت کردن، سرشاخه زدن، چیدن، شلنگ برداشتن، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، ترکیدن، بی مقدمه اوردن، بی مقدمه فشار اوردن، پوشیدن، انجام دادن، تحمیل کردن، وانمود شدن، صرف کردن، پرتاب شدن، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، کش رفتن، صدا کردن، به نظر رسیدن، صدا دادن، بنظر رسیدن، لرزیدن، تپش داشتن، پر کردن، با چوب پهن کتک زدن، بستن، محاصره ردن، با شدت حرکت یا عمل کردن، پاشیدن، افشاندن، سمپاشی کردن
... ادامه
1025 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [قدیمی]
مختصات: (زَ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم فامیل
آواشناسی: zand
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 61
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
touch | hit , beat , slap , strike , imprint , knock , cut , shoot , mallet , play , pound , poke , ding , tie , stroke , pummel , bop , clout , pulsate , smite , inject , whack , amputate , attain , bruise , bunt , chap , clobber , cut off , drub , fly , frap , get , haze , lam , lop , nail , pop , put on , slat , snip , sound , throb , thwack , belt , spray , zand
ترکی
vurmak
فرانسوی
frapper
آلمانی
schlag
اسپانیایی
golpear
ایتالیایی
colpo
عربی
لمس | اتصال , مس , أثر , صلة , مسحة , هيئة , ضربة خفيفة , طابع , ضربة في الرياضة , لمسة , هذب , جس , حرك المشاعر , أثر في , أصاب الهدف , وصل , توقف , دخل في علاقة , مس مسا خفيفا , وضع المسات الأخيرة , استلف , ضرب ضربا خفيفا , تعلق , أثار الشفقة , إرتبط بعلاقة مع , تعرض للموضوع , يلمس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "زند" در زبان فارسی می‌تواند به دو صورت به کار رود:

  1. به عنوان یک فعل: در این حالت به معنی "زندگی کردن" یا "زیستن" است و معمولاً در جملات مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای مثال: "او در این شهر زندگی می‌کند."

  2. به عنوان یک اسم: این کلمه همچنین به عنوان یک اسم خاص می‌تواند به نام یک قوم (زَرَند) یا شخص (برای مثال، زندیه - یکی از سلسله‌های تاریخ ایران) اشاره کند.

قواعد نگارشی و استفاده:

  1. بکارگیری صحیح: توجه کنید که کلمه "زند" در جملات باید به شکل صحیح و در بافت مناسب استفاده شود. مثلاً در جملات خبری از فعل "زند" به درستی استفاده کنید.

  2. رویه نگارش: در نوشتار رسمی، به نگارش درست کلمات و جملات دقت کنید. مثلاً در جملات ادبی و رسمی، کلمات باید با رعایت قواعد دستوری و نگارشی نوشته شوند.

  3. تنوع دیکته: توجه داشته باشید که "زند" می‌تواند به اشکال مختلفی (مانند "زندگی" و "زنده") به کار رود و باید به تناسب بافت و موضوع، از آن استفاده کرد.

  4. علامات نگارشی: در نوشتن جملات، استفاده از ویرگول و نقطه در مکان‌های مناسب بسیار مهم است تا جملات به درستی تفکیک شوند و مفهوم به وضوح بیان شود.

اگر سؤال خاصی درباره کاربرد این کلمه یا قاعده نگارشی خاص دارید، می‌توانید بپرسید!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "زند" در جملات آمده است:

  1. او به سادگی زندگی خود را در یک شهر کوچک زند.
  2. این کتاب داستان زندگی یک هنرمند مشهور را زند می‌کند.
  3. امیدوارم که در سال جدید شادی و سلامتی در زندگی‌ات زند باشد.
  4. او تصمیم گرفت که در کنار خانواده‌اش یک زندگی شاد و آرام زند کند.
  5. وقت آن رسیده که از گذشته درس بگیریم و آینده‌ای بهتر زند کنیم.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: زدن، لمس کردن، دست زدن به، پرماسیدن، رسیدن به، متاثر کردن، خوردن، خوردن به، اصابت کردن، به هدف زدن، کتک زدن، کوبیدن، تپیدن، چوب زدن، شلاق زدن، با کف دست زدن، تپانچه زدن، ضربه زدن، اعتصاب کردن، خطور کردن، ضرب زدن، نشاندن، مهر زدن، منقوش کردن، گذاردن، بد گویی کردن از، بهم خوردن، ضربات متوالی و تند زدن، بریدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، پاره کردن، رها کردن، پرتاب کردن، جوانه زدن، درکردن، گلوله زدن، چکش زدن، بازی کردن، نواختن، تفریح کردن، الت موسیقی نواختن، رل بازی کردن، ساییدن، ارد کردن، بصورت گرد در اوردن، با مشت زدن، بهم زدن، هل دادن، سیخ زدن، سقلمهزدن، کنجکاوی کردن، با چکش زدن، با شدت زدن، گره زدن، تساوی بستن، نوازش کردن، سرکش گذاردن، له کردن، دمیدن، برخورد کردن، تصادم کردن، وصله کردن، تکان دادن، جهند کردن، بضربان افتادن، شکست دادن، شکستن، کشتن، ذلیل کردن، تزریق کردن، اماله کردن، سوزن زدن، ضربت سخت زدن، صدای کتک زدن، محکم زدن، تسهیم کردن، جدا کردن، قطع اندام کردن، رسیدن، دست یافتن، نائل شدن، بدست اوردن، تمام کردن، کبود شدن، کبود کردن، کوفته شدن، الک کردن، توپ زدن، انتخاب کردن، شکاف دادن، ترکاندن، خشکی زدن، محروم کردن، پرواز کردن، پریدن، پرواز دادن، افراشتن، پراندن، بهوا فرستادن، سفت بستن، سفت کشیدن، محکم بستن، فراهم کردن، کسب کردن، تهیه کردن، سرزنش کردن، گرفته بودن، بستوه اوردن، فرار کردن، هرس کردن، با تنبلی حرکت کردن، سرشاخه زدن، چیدن، شلنگ برداشتن، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، ترکیدن، بی مقدمه اوردن، بی مقدمه فشار اوردن، پوشیدن، انجام دادن، تحمیل کردن، وانمود شدن، صرف کردن، پرتاب شدن، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، کش رفتن، صدا کردن، به نظر رسیدن، صدا دادن، بنظر رسیدن، لرزیدن، تپش داشتن، پر کردن، با چوب پهن کتک زدن، بستن، محاصره ردن، با شدت حرکت یا عمل کردن، پاشیدن، افشاندن، سمپاشی کردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری