جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

zo[w]
zo  |

زو

معنی: زو. (حرف اضافه + ضمیر) از او. از وی . (فرهنگ فارسی معین ). مخفف از او. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از او. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
مرغ دیدی که بچه زو ببرند
چاوچاوان درست چونان است .
رودکی (یادداشت ایضاً).
آن ساعدی که خون بچکد زو ز نازکی
گر برزنی بر او بر یک تار ریسمان .
خسروی (یادداشت ایضاً).
جادو نباشد از تو به تنبل سوارتر
عفریت کرده کار و تو زو کرده کارتر.
دقیقی (یادداشت ایضاً).
که روشن شدی زو شب تیره چهر
چو ناهید رخشان بدی بر سپهر.
فردوسی .
فروهشته زو سرخ زنجیر زر
بهر مهره ای درنشانده گهر.
فردوسی .
چو شیرین بد اندر شبستان اوی
که روشن بدی زو گلستان اوی .
فردوسی .
دیدی تو زو مرنج و میندیش تا ترا
زان مالها بیاکند و پرکند چو نار.
فرخی .
زو دوست ترم هیچکسی نیست و گر هست
آنم که همی گویم پازند قران است .
فرخی .
کسی را کش تو بینی درد کولنج
بکافش پشت و زو سرگین برون لنج .
طیان (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
چون یکی جغبوت پستان بند اوی
شیر دوشی زو بروزی یک سبوی .
طیان (ایضاً).
نه ستم رفته بمن زو و نه تلبیسی
که مرا رشته نتاند بافت ابلیسی .
منوچهری .
سپنجی سرای است دنیای دون
بسی چون تو زو رفت غمگین برون .
اسدی .
گرچه پی خیر است گیتی مر ترا
زو شود حاصل به دنیا خیر ناب .
ناصرخسرو.
زو برگرفت جامه ٔ پشمینی
زو برگزید کاسه ٔ سوفارش .
ناصرخسرو.
چرا خورشید نورانی که عالم زو شود روشن
گهی مسکن کند خاور گهی در باختر دارد.
ناصرخسرو.
... ادامه
330 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (زُ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: zu
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 13
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
zo
ترکی
hayvanat bahçesi
فرانسوی
zoo
آلمانی
zoo
اسپانیایی
zoo
ایتالیایی
zoo
عربی
زو
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "زو" در زبان فارسی به عنوان یک واژه‌ای مستقل به کار می‌رود و از آن می‌توان در متون ادبی و غیرادبی استفاده کرد. این واژه معنی خاصی ندارد و بیشتر در شعر و متون ادبی استفاده می‌شود. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌شود:

  1. کلاسیک و ادبی: در شعر فارسی، کاربرد "زو" به عنوان یک قید یا حرف اضافه رایج است. به‌عنوان مثال، در اشعار شاعران بزرگ مثل حافظ یا سعدی می‌توان این کلمه را یافت.

  2. قید مکانی: در بعضی از متون می‌تواند به معنای "از آن جا" یا "به آن جا" باشد که نشان‌دهنده حروف جر یا مکان‌ها در جمله است.

  3. تضاد در نگارش: بهتر است در متون غیرادبی و روزمره از این نوع قیدهای تخصصی کمتر استفاده شود تا مفهوم جمله واضح و روشن باقی بماند.

  4. فارسی‌نویسی: در نگارش این کلمه، باید اطمینان حاصل شود که به درستی و به شکل صحیح تایپ شود؛ به‌علاوه، در متن‌های رسمی بهتر است از واژگان رایج‌تر استفاده شود.

  5. توجه به ساختار جملات: هنگام استفاده از "زو"، باید توجه کرد که این کلمه به درستی با سایر اجزای جمله هماهنگ شود و جملات معنی‌دار تولید کند.

به طور کلی، استفاده از "زو" در نوشتار بستگی به زمینه و سبکی دارد که نویسنده قصد دارد از آن استفاده کند. اگر سؤال خاصی درباره‌اش دارید، لطفاً بفرمایید!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "زو" در جمله‌ها آورده شده است:

  1. در زبان فارسی: "زو" به معنای نمادی از زیبایی طبیعی است، مثلاً: "باغ زو در بهار پر از گل‌های رنگارنگ است."

  2. در ادبیات: "زو" می‌تواند در متون ادبی نیز به کار رود: "زبان زو بر لبان او جاری بود و همگان را به تحسین وا می‌داشت."

  3. در مکالمات روزمره: "زو" برای توصیف حالتی می‌تواند به کار رود: "امروز در کلاس، زو و شور و شوق بیشتری در جمع احساس می‌شد."

اگر به معنی خاصی از "زو" اشاره می‌کنید، لطفاً بیشتر توضیح دهید تا بهتر بتوانم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری