جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

zibā
beautiful  |

زیبا

معنی: زیبا. (نف ) از: «زیب » + «ا» (فاعلی و صفت مشبهه ). زیبنده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی نیکو و خوب است که نقیض زشت و بد باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) :
زیبا نهاده مجلس و خالی گزیده جای
ساز شراب پیش نهاده رده رده .
شاکر بخاری .
درشتی نه زیباست ازشهریار
پدر نامور بود و تو نامدار.
فردوسی .
به پیش همه موبدان شاه گفت
که زیبا بود شاه را ماه جفت .
فردوسی .
گفتار تو بار است و کاربرگ است
که اشنود چنین بار و برگ زیبا.
ناصرخسرو.
که مرا بی بقای خدمت او
زندگانی کثیف و نازیباست .
خاقانی .
این چرخ نازیبا لقب از دست بوست کرده لب
شیرین تر از اشک طرب از چشم مینا ریخته .
خاقانی .
هرچه از آن خلط و خون زیبا بود
مبتلای آن شدن بیجا بود.
عطار.
دوران بقا چو باد صحرا بگذشت
تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت .
(گلستان ).
نه هرکه به صورت نکوست سیرت زیبا در اوست . (گلستان ). || جمیل و صاحب جمال و خوشنما و آراسته و شایسته . (ناظم الاطباء). هر چیز خوب و باملاحت بود و نیکو و آراسته باشد. (شرفنامه ٔ منیری ). نیکو. جمیل . قشنگ . خوشگل . مقابل زشت ، بدگل . (از فرهنگ فارسی معین ). جمیل . حَسَن . خوب . مقابل زشت . نیکو. وسیم . خوبروی . قشنگ . خوشگل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
بیاراست رخ را بسان بهار
وگرچند زیبا نبودش نگار.
فردوسی .
خردمند و زیبا و چیره سخن
جوانه بسال وبدانش کهن .
فردوسی .
جوانی دژم ره زده بر در است
که گویی به چهر از تو زیباتر است .
اسدی .
زیبا به خرد باید بودنت و به حکمت
زیبا تو به تختی و به صدری و نهالی .
ناصرخسرو.
ای چرخ از آن ستاره ٔ رعنا چه خواستی
وی باد از آن شکوفه ٔ زیبا چه خواستی .
خاقانی .
جان فشانند بر آن خال و بر آن حلقه ٔ زلف
عاشقان کان رخ زیتونی زیبا بینند.
خاقانی .
چند بارش دیده ام در خواب لیک
طلعتش این بار زیبا دیده ام .
خاقانی .
وگر بر وی نشستن ناگزیر است
نه شب زیباتر ازبدر منیر است .
نظامی .
هرکه زیباتر بود رشکش فزون
زانکه رشک از ناز خیزد یا بنون .
مولوی .
هرچه را خوب و کش و زیبا کنند
از برای دیده ٔ بینا کنند.
مولوی .
زشت باشد دبیقی و دیبا
که بود بر عروس نازیبا.
سعدی .
ای سرو به قامتش چه مانی
زیباست ولی نه هر بلندی .
سعدی .
با همه رفتن زیبای تذرو اندر باغ
گر بشوخی برود پیش تو زیبا نرود.
سعدی .
بردوخته ام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده ٔ من بررخ زیبای تو باز است .
حافظ.
آنچه من یافتم از چهره ٔ زیبای کسی
به دو عالم ندهم شوق تماشای کسی .
صائب (از آنندراج ).
جای رحم است بر آن قطره ٔ شبنم صائب
که نظر آب نداد از رخ زیبای کسی .
(ایضاً).
|| بمعنی زیبنده هم هست . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). زیبنده و شایسته : زیبای ِ گاه ؛ شایسته ٔ تخت سلطنت . (فرهنگ فارسی معین ). درخور. لایق . سزاوار. برازنده . برازا. زیبنده . ازدر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ورا پنج دختر بد اندر نهان
همه خوب و زیبای تخت شهان .
فردوسی .
که شد تخت ایران ز خسرو تهی
کسی نیست زیبای شاهنشهی .
فردوسی .
وزو باد بر شهریار آفرین
که زیبای تاج است و تخت و نگین .
فردوسی .
سزاوار گنج است اگر مرد رنج
که بدخواه زیبا نباشد به گنج .
فردوسی .
من ثناگوی ، تو زیبای ثنائی و به فخر
هر زمان سر بفرازم زمیان امثال .
فرخی .
آن مهی یافته از گوهر و زیبای مهی
و آن سری یافته بر خلق و سزاوار سری .
فرخی .
از درگه شهنشه مسعود باسعادت
زیبا به پادشاهی دانا به شهریاری .
منوچهری .
بونصر بر شغل عارضی بود که فرمان یافت و مردی سخت فاضل و زیبا و ادیب و خردمند بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242). ... یکچندی سالار غازیان غزنین و در آن سخت زیبا بود. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 255). ... در خادمی هزار بار نیکوتر از آن شد و زیباتر . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 382).
فزایم ز جان آفرین شاه را
که زیباست مر خسروی گاه را.
اسدی .
به پاداش این بود زیبای من
که امروز جویی همی جای من .
اسدی .
نماند آفریدون و جمشید شاه
نه تور و منوچهر زیبای گاه .
اسدی .
همه کار فغفور زیبای او
بیاراست آن رسم دربای او.
اسدی .
زیباست بر این شغل عمیدبن عمید آنک
کافی است به هر شغل و بهر فضل سزاوار.
مسعودسعد.
شهپر زاغ و زغن زیبای صید و قید نیست
این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند.
حافظ.
... ادامه
2200 | 0
مترادف: 1- پريچهر، پريرو، جميل، خوبرو، خوب صورت، خوش اندام، خوشگل، خوش منظر، رعنا، زيبارو، شيك، صبيح، ظريف، قشنگ، لطيف، لعبت، مطبوع، مقبول، مليح، نازنين، نيك منظر، نيكورو، وجيه، وسيم 2- باطراوت، تماشايي، خوش، شكيل
متضاد: زشت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت)
مختصات: (ص فا.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: zibA
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 20
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
beautiful | cute , elegant , handsome , picturesque , fair , stylish , beauteous , eyeful , scrumptious , chic , spiffy , bonny , goodly , bonnie , dinky , pulchritudinous , yummy , well-favored , well-favoured
ترکی
güzel
فرانسوی
beau
آلمانی
schön
اسپانیایی
hermoso
ایتالیایی
bellissimo
عربی
جميل | حسن , مليح , ذات جمال , الشئ الجميل , وسيم , حسناء
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "زیبا" در زبان فارسی به معنای "خوشایند"، "دلربا" و "قشنگ" است. در اینجا به چند نکته درباره استفاده و نگارش این کلمه و هم‌چنین قواعد مربوط به آن اشاره می‌کنم:

1. استفاده به عنوان صفت:

  • "زیبا" به‌عنوان صفت برای توصیف اسم‌ها استفاده می‌شود. برای مثال:
    • "این گل زیباست."
    • "آن دختر زیباست."

2. نوع ترکیب:

  • "زیبا" می‌تواند با پسوندها و پیشوندها ترکیب شود. به عنوان مثال:
    • "زیبایی" (اسم)
    • "زیباسازی" (فعل)

3. قاعده‌های نگارشی:

  • در جملات و متن‌ها باید به دستور زبان فارسی توجه کنید. برای مثال:
    • قرار دادن ویرگول (،) قبل و بعد از "زیبا" در جملات توصیفی:
    • "این پارچه، بسیار زیبا، است."

4. وجه اشتقاق:

  • "زیبا" در زبان فارسی به‌طور مستقیم از ریشه عربی "جمال" به معنای زیبایی و نیکویی آمده‌است.

5. جملات توصیفی:

  • می‌توانید از کلمه "زیبا" در جملات توصیفی و تشبیهی استفاده کنید:
    • "آسمان در غروب، زیبا و دل‌انگیز است."
    • "پرچم این کشور، زیبا و با شکوه است."

6. استفاده در شعر و ادبیات:

  • "زیبا" یکی از کلماتی است که معمولاً در شعر و ادبیات فارسی به‌وفور استفاده می‌شود و می‌تواند احساسات و توصیفات عاطفی را به خوبی برساند.

این نکات می‌تواند در نگارش و استفاده صحیح از کلمه "زیبا" به شما کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "زیبا" در جمله آورده‌ام:

  1. پرنده‌ای با پرهای زیبا بر روی درخت نشسته بود.
  2. طبیعت در فصل بهار بسیار زیبا و دل‌انگیز به نظر می‌رسد.
  3. این تابلو نقاشی یک اثر زیبا و خیره‌کننده است.
  4. لبخند زیبا و گرم او همه را تحت تاثیر قرار داد.
  5. خانه‌اش در کنار دریا منظره‌ای زیبا دارد.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!


واژگان مرتبط: خوب، عالی، شکیل، جذاب، دلفریب، ظریف، برازنده، شیک و مد، موزون، با سلیقه، خوش قیافه، دلپذیر، خوش منظره، بدیع، شایان تصویر، منصفانه، منصف، نسبتا خوب، بیطرفانه، لطیف، شیک، مطابق مد روز، خوش سلیقه، باب روز، با هوش، تمیز، قوی و زیبا، کوچک، جالب، جالب توجه، خوش مزه، لذیذ، خوش ظاهر، خوش ترکیب

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری