جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ساذج . [ ذَ ] (اِ) برگی است دوائی مانند برگ گردکان و آن بر روی آب پیدا می شود. وآن هندی و رومی هر دو می باشد. و بهترین آن هندی است . یک روی آن به سبزی و روی دیگرش بزردی مایل می باشد.چون بر جامه پراکنده کنند از سوس محفوظ ماند، و سوس کرمی است که بیشتر لباس ابریشمی را ضایع و نابود کند. و آن برگ را به عربی خوخ اقرع گویند. (برهان ). درختی است که بر روی آب پیدا شود، و آن را برگ و شاخ بی بیخ بود. آماس چشم را نفع دهد و مصلح حال معده و مقوی احشا و اعضا و حافظ ارواح [ بود ] . (منتهی الارب )(آنندراج ). نام دوائی است که به هندی تیز پات گویند. (غیاث اللغات ). ساذج هندی گرم و خشک است بدرجه ٔ دویم . معده و جگر را سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی آمده : حسکی گوید او را به هندی کندبه گویند. و رازی گوید گمان من آن است که او برگ ناردین هندی است و استدلال خطاست بدان سبب که بوی روهن و اسارون روح به بوی ناردین مشابهت دارد واین جمله بناردین تعلق ندارد. و منبت ساذج در هند است و نبات او در موضعی که سماروغ باشد و آب در او ساکن بماند و نبات او در روی آب پدید آید چنانکه نبات عدس الماء، و او را بیخ نباشد. و او را در رشته کشند و خشک کنند. و آنچه تازه بود و رنگ او بسفیدی مایل بود بهتر باشد، و آنچه رنگ او به سیاهی مایل بود بایدکه جرم او شکسته نبود و بوی او زود به مشام برسد. وبوی او را مشابهتی به بوی ناردین بود و طعم او شور ببود و آنچه جرم اوریزه شده باشد و در بوی او عفونتی باشد و گره بسته بود نیک نباشد. چنین گویند که صفت ساذج آن است که نبات او مشابه نبات شاهسپرم باشد و برگهای او تنک بود و شکوفه ٔ او در نظر چنان نماید که گویا در کف مالیده اند و در هم شکسته و بوی او خوش بود بس . و ابوالخیر گوید ساذج را قولنن گویند و معنی او را چنین گفته اند که در حقیقت به اشنه ماند و او دونوع است : تخم یک نوع به تخم خشخاش ماند و نوع دیگر را تخم به زیتون شبیه بود در وقتی که زیتون اول پدیدآید. گرم و خشک است در دوم و به سنبل مشابه بود. بول و حیض براند و تقویت باصره بکند. و خفقان را سود دارد. و بوی بغل را ببرد. و بدل او بوزن او طالیسفر باشد. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). در اختیارات بدیعی آمده : صاحب منهاج گوید هندی بود، و رومی بود. و هندی را مامهستان خوانند و مالابترون نیز گویند. و آن ورقی است مانند ورق گردکان ، و بر روی آب پیدا شود، و آن را بیخ نبود مانندبیخ عدس الماء. بهترین آن بود که تازه بود و یک روی وی بزردی مایل بود و یک روی به سبزی ، و خوشبوی بود. آنچه لون وی سیاه بود برگ قرنفل بود. طبیعت آن گرم است در دوم و گویند تر است . و رازی گوید گرم است در سیم ، و خشک است در دوم . و از خواص وی آن است که چون بر جامه پراکنند از شپش ایمن باشد. و اگر در شیب دهان بنهند بوی دهان خوش گرداند، و معده و جگر و سپرز و روده را نافع بود، و مقوی بدن بود و درد معده و بادی که در روده متولد شود، و دشوار زادن را نافع بود و مشیمه محبس را بیرون آورد. و چون زن بخود کند با سرکه و بر شکم طلا کند حیض و شیر براند و مرض سودا را نافع بود، و درد دل و خفقان را نافع بود، و بوی براند و بوی بغل زایل گرداند، و در قوت نزدیک به سنبل الطیب بود الاّ از وی نرم تر بود. و مقدار مستعمل یک مثقال بود. و اسحاق گوید: مضر است بشش ، و مصلح آن مصطکی بود. و مضر است به مثانه ، و مصلح آن شراب به بود. و بدل وی به وزن وی سنبل الطیب بود و گویند سلیخه و یا طالیسفر. - انتهی . در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده : ساذج را به هندی برهین نامند. برگی است با ساق و گل ، و در آبهای ایستاده ٔ بلاد هند می روید، شبیه ببرگ گردکان و مایل به سیاهی و گویا غبار بر آن نشسته ، و خوشبو و بی چین و بی خطوط [ است ] و گویند در غیر بلاد هند نیز بهم می رسد. و قوتش تا سی سال باقی است . در دوم خشک و در سیم گرم ، و مدرّ حیض و بول و شیر و عرق ، و مصلح حال معده و مقوی احشا و اعضا و حافظ ارواح و اخلاط، و مفرح و مفتح و مسمن و محلل نفخ امعاء. و جهت سیلان آب دهن و بدبوئی آن که از شرکت معده باشد و خفقان و وسواس و جنون و وحشت و درد جگر مزمن و عسر ولادت و مشیمه و وجع فؤاد و تقویت حواس و یرقان و استسقا و سپرزو حصاة و منع داخس و جمیع امراض مقعد و رحم . و در اکتحال جهت بیاض و سلاق و ظلمت بصر و ناخته نافع و نگاه داشتن او در زیر زبان جهت احتباس حیض و شیر و رفع بدبوئی زیر بغل و کنج ران ، و تضمید کوبیده ٔ مطبوخ اودر شراب جهت تحلیل ورم اجفان ، و گذاشتن او در میان جامه و اقمشه جهت منع کرم زدن او مؤثر. و مضر ریه ومصلحش مصطکی ، و مضر و مثانه و مصلح آن شربت به ، و قدر شربتش تا یک مثقال ، و بدلش دو وزن او سنبل هندی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). شفتالوی کاردی . (بحر الجواهر). مامهستان . خوخ اقرع . بلمون . عرفج بری . ساده . سادج . برگ تنبل . naïve ساذج toy naïf naiv ingenuo ingenuo
ترکیب:
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: ساده] ‹سادج› (زیستشناسی) [قدیمی]
مختصات:
آواشناسی:
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
764
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
naïve
ترکی
toy
فرانسوی
naïf
آلمانی
naiv
اسپانیایی
ingenuo
ایتالیایی
ingenuo
عربی
ساذج
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه «ساذج» به معنای ساده، کودکانه یا بیتجربه استفاده میشود و معمولاً در توصیف افرادی به کار میرود که به راحتی تحت تأثیر قرار میگیرند یا از جهان اطراف خود درکی عمیق ندارند. در استفاده از این کلمه، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
نوشتار صحیح: حتماً کلمه «ساذج» را با «ز» و با «الف» در پایان بنویسید؛ در غیر این صورت ممکن است به اشتباه «ساده» یا «صدیق» تعبیر شود.
نکته نگارشی: در هنگام استفاده از این کلمه، میتوانید از قیدها و صفات مناسب برای توضیح بیشتر استفاده کنید. مانند «ساذج و بیتجربه» یا «ساذج و خوشباور».
قیدها و جملات توصیفی: به عنوان مثال، میتوان گفت: «او فردی ساذج است که به راحتی به حرفهای دیگران اعتماد میکند».
استفاده در متون ادبی: در آثار ادبی میتوان از این کلمه برای توصیف شخصیتهای خاصی که تحت تأثیر محیط یا دیگران قرار میگیرند، استفاده کرد.
تنوع معنایی: در برخی از متون، «ساذج» ممکن است معانی متفاوتی را به خود بگیرد. بسته به سیاق متن، به معنای بیخبر از دنیای اطراف یا دارای طرز فکر ساده و ابتدایی استعمال میشود.
در استفاده از کلمه «ساذج»، سعی کنید تا زمینه و بافت کلام خود را در نظر داشته باشید تا مفهومی درست و روشن منتقل کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او به خاطر سادگی و روحیه ساذجش همیشه مورد سوءاستفاده قرار میگرفت.
فیلم داستان یک دختر ساذج را روایت میکند که در سفر به یک شهر جدید با چالشهای زیادی روبرو میشود.
گاهی اوقات افراد ساذج بیشتر از کسانی که غیر قابل اعتماد هستند، به دیگران عشق و اعتماد میدهند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر