جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ساقط. [ ق ِ ] (ع ص ) افتاده . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). بر زمین افتاده . از بالا بپایین افتاده . فروافتاده . فرود آمده . || مرد فرومایه . بی اصل . (دهار). ناکس و فرومایه . (منتهی الارب )(غیاث بنقل از لطائف ). کسی است که شمرده نمیشود از برگزیدگان جوانان . مثل سقط. (شرح قاموس ). واپس شونده از مردان است . (شرح قاموس ). رجل ساقط؛ لئیم الحسب والنفس ، متأخر عن الناس لایعدّ فی خیار الفتیان . ج ، سُقّاط. (قطر المحیط). سزاوار تحقیر. (ناظم الاطباء).پست . سافل . در اصطلاح درایه مفید ذم و قدح موصوف به آن است . || زایل شده . (ناظم الاطباء). || بچه ٔ ناتمام از شکم افتاده . (ناظم الاطباء). || حق ادا شده . (ناظم الاطباء). || رجل ساقطٌ فی یده ؛ ای نادم . (الاساس بنقل ذیل اقرب الموارد). || فرس ساقط الشدّ؛ اذا جاء منه شی ٔ بعد شی ٔ. (الاساس بنقل ذیل اقرب الموارد). || در اصطلاح دیوان جیش آنکه نامش را از جریده ٔ رزق افکنده باشند بعلت موت او یا بی نیازی از او. - از درجه ٔاعتبار ساقط بودن ؛ بی اعتبار بودن . بی ارزش بودن . - در درج کلام ساقط شدن ؛ نامذکور ماندن . حذف شدن . - ساقط شدن نبض ؛ بازایستادن آن از نبضان . || در اصطلاح احکامی کوکب را ساقط خوانند آنگاه که دارای هیچیک از نظرات خمسه نباشد. مقابل ناظر. در التفهیم ابوریحان بیرونی آمده : «آن برجها که نبینند چهاراند. دو بپهلوی ودو دیگر بپهلوی مقابله ٔ او. و آن دوم و ششم و هشتم و دوازدهم اند ازو و اینان را ساقط خوانند ای افتاده .(التفهیم ص 345) : چون حمل ساقط شود میزان همی طالع شود همچنان در دین از ایشان مردمی پیدا شود. ناصرخسرو. رجوع به التفهیم ص 345 تا 353 شود. - مرض ساقط ؛ صرع . (ناظم الاطباء). 1- افتاده، فروافتاده، فتاده
2- حذف شده
3- سقطشده
4- پست، فرومايه، ناكس، دني
5- زايل شده
6- مضمحل شده eliminate أزال، طرد، ألغى، استبعد، تجاهل، قصى، القضاء düşmüş déchu gefallen caído caduto
... ادامه
471|0
مترادف:1- افتاده، فروافتاده، فتاده
2- حذف شده
3- سقطشده
4- پست، فرومايه، ناكس، دني
5- زايل شده
6- مضمحل شده
کلمه "ساقط" در زبان فارسی به معنای سقوط کرده، افتاده یا از جای خود خارج شده است. این کلمه میتواند به عنوان صفت و یا اسم در جملات مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نحوه نوشته شدن:
"ساقط" به صورت با حرف "ق" نوشته میشود و نباید به اشتباه به صورت "ساقط" با "ک" یا "گ" نوشته شود.
کاربرد زبانی:
"ساقط" میتواند به صورت صفت (مثلاً: "ساقط شدن") یا اسم (مثلاً: "ساقط") به کار رود.
میتوان آن را در ترکیبهای مختلف استفاده کرد (مثلاً: "ساقط شدن"، "سقوط ساقط").
قافیه و وزن:
در شعر و ادبیات فارسی، "ساقط" ممکن است در قالبهای شعری مختلف با دیگر کلمات قافیه شود و وزن خاصی به خود گیرد.
نکات نگارشی:
هنگامی که "ساقط" در جملات به کار میرود، توجه به جایگاه آن در جمله و ارتباطش با دیگر اجزاء جمله حائز اهمیت است تا معانی درست منتقل شود.
به عنوان مثال، جملات زیر میتوانند نمونههایی از کاربرد این کلمه باشند:
"در اثر طوفان، درختان ساقط شدند."
"او احساس میکرد که آرزوهایش ساقط شدهاند."
توجه به این نکات به درک بهتر و نگارش صحیح این کلمه کمک خواهد کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در زیر چند مثال از کلمه "ساقط" در جملات مختلف آورده شده است:
در اثر طوفان، تعدادی از درختان ساقط شدند و به زمین افتادند.
او به دلیل بیاحتیاطی از نردبان ساقط شد و پایش آسیب دید.
این برگهای سبز به دلیل خشکی ساقط شده و روی زمین ریختهاند.
در مسابقه، یکی از شرکتکنندگان به علت سقوط از روی دوچرخه ساقط شد.
وقتی که باد شدید وزید، چند سنگ از کوه ساقط شدند و به پایین افتادند.
اگر نیاز به جملات بیشتری دارید یا زمینه خاصی مد نظر است، لطفاً اطلاع دهید!