جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

sepās
thank  |

سپاس

معنی: سپاس . [ س ِ ] (اِ) پهلوی «سپاس » ، ارمنی «سپاس - ام » (خدمت ). (حاشیه ٔ برهان قاطع معین ). حمد و شکر و نعمت . (برهان ) (غیاث ). حمد. (دهار) :
نکردی خدای جهان را سپاس
نبودی بدین بر دری ره شناس .
دقیقی .
سپاس تو گوش است و چشم و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان .
فردوسی .
ز یزدان سپاس و بدویم پناه
که فرزند ما شد بدین پایگاه .
فردوسی .
ای عطابخش پذیرنده ز خواهنده سپاس
رای تو خوبی و آئین تو فضل و احسان .
فرخی .
سپاس مر خدای را که برگزید محمد را که صلوة باد بر او. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308).
زبان برگشادش بشکر و سپاس
شده مر سپاس ورا حق شناس .
شمسی (یوسف و زلیخا).
همی گفت هر کس که یزدان سپاس
که رستی تو از رنج و ما از هراس .
اسدی .
سپهدار گفتا سپاس از خدای
که جفت مرا چون تو آمد بجای .
اسدی .
سپاس آن بی همال و یار با قدرت توانا را
کزو یابد توانایی و قدرت بر توانایی .
ناصرخسرو.
هم مقصر بُوَم اگر شب و روز
بسپاست برآورم انفاس .
ناصرخسرو.
سپاس و حمد و ثنا و شکر مر آفریدگار را عزاسمه که خطه ٔ اسلام و واسطه ٔ عقد عالم را... (کلیله و دمنه ). سپاس و ستایش مر خدای را جل جلاله که ... (کلیله و دمنه ).
سپاس آن را که او دادم دل و جان تا بر این و آن
ز رنج تو نهم منت ز داغ تو سپاس ای جان .
سوزنی .
از ده خیال تو که بده شب بتو رسد
بر دل هزار منت و بر دیده صد سپاس .
خاقانی .
هنوزت سپاس اندکی گفته اند
ز چندین هزاران یکی گفته اند.
سعدی (بوستان ).
یکی را دیدم که یک پای نداشت سپاس نعمت حق بجای آوردم ... (گلستان ).
بدین سپاس که مجلس منور است بدوست
گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز.
حافظ.
|| قبول و منت . (برهان ) (انجمن آرا). منت . (شرفنامه ). قبول . (رشیدی ) (جهانگیری ) :
نباید که بادی بر او بر جهد
وگر کس سپاسی بر اوبر نهد.
فردوسی .
سپاسی بدین کار بر من نهی
کز اندیشه گردد دل من تهی .
فردوسی .
بخواندش ستاره شناس بزرگ
به خود برنهادش سپاس بزرگ .
فردوسی .
نسودی سه دیگر گُرُه را شناس
کجا نیست از کس بر ایشان سپاس .
فردوسی .
تا تو بولایت بنشستی چو اساسی
کس را نبود با تو در این باب سپاسی .
منوچهری .
و مال بسیار و مردم بیشمار و حدت تمام دهیم تا بر دست تو این کار برود، بی ناز و سپاس ایشان . (تاریخ بیهقی ).
گیاه است پوشیدن و خوردنم
سپاس کسی نیست بر گردنم .
اسدی .
اما از توانگر کالا خریدن بغبن نه مزد بود و نه سپاس و ضایع کردن مال بود. (کیمیای سعادت ).
جز سپاس تو نیست بر سر من
آفریننده را هزار سپاس .
مسعودسعد.
با این همه کرامت که [ سلطان ]با بنده کرده است ... هیچ سپاس و منت بر بنده ننهد، بر دل خویش نهد. (نوروزنامه ).
نکنم روی ورا با مه دوهفته قیاس
ور کنم برمه دوهفته نهم بار سپاس .
سوزنی .
ندارم سپاس خسان چون ندارم
سوی مال و نان پاره میل و نزاعی .
خاقانی .
|| لطف و شفقت و مرحمت . (برهان ). لطف . (صحاح الفرس )(رشیدی ).
- بی سپاس ؛ بی سبب . بیهوده :
بمن بر منه نام جم بی سپاس
مرا نام ماهان کوهی شناس .
اسدی .
- ناسپاس ؛ کافر نعمت . ناشکر. که شکر نعمت نکند :
بفرجام کار آیدت رنج و درد
بگرد در ناسپاسان مگرد.
فردوسی .
نبوم ناسپاس ازو که ستور
سوی فرزانه بهتر از نسپاس .
ناصرخسرو.
چون گردنکش و ناسپاس شد و بخدایی دعوی کرد فرشتگان از وی بازگشتند. (قصص الانبیاء ص 37).
سپاس خدا کن که بر ناسپاس
نگوید ثنا مرد مردم شناس .
نظامی .
گر انصاف خواهی سگ حق شناس
بسیرت به از مردم ناسپاس .
سعدی (بوستان ).
سگ حقشناس به از آدمی ناسپاس . (گلستان ).
... ادامه
1176 | 0
مترادف: 1- ثنا، حمد، ستايش 2- درود، 3- امتنان، تشكر، حق شناسي، شكر، قدرداني، منت، شكرگزاري
متضاد: كفران، ناشكري
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، اسم مصدر) [پهلوی: spās] ‹سپاسه›
مختصات: (س ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: sepAs
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 123
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
thank | thank you
ترکی
teşekkür ederim
فرانسوی
merci
آلمانی
danke
اسپانیایی
gracias
ایتالیایی
grazie
عربی
شكر | حمد اللة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "سپاس" در زبان فارسی به معنای قدردانی و شکرگزاری است. برای استفاده مناسب از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی و فارسی، می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:

  1. استفاده به عنوان اسم: "سپاس" معمولاً به عنوان یک اسم استعمال می‌شود. به عنوان مثال: "سپاس از شما به خاطر زحماتتان."

  2. نحوه‌ نوشتار: این کلمه همواره به صورت "سپاس" نوشته می‌شود و نیازی به تغییرات خاصی ندارد.

  3. استفاده در ترکیبات: "سپاس" می‌تواند در ترکیبات مختلف مورد استفاده قرار گیرد، مانند "سپاسگزاری" یا "سپاس را به جا آوردن".

  4. رعایت ادب و احترام: در محاورات و نوشتارهای رسمی، استفاده از "سپاس" به معنای احترام و ادب تلقی می‌شود. مثلاً: "از شما سپاسگزارم."

  5. موارد مشابه: می‌توان از کلمات مشابه مثل "تشکر" یا "ممنون" در موقعیت‌های مختلف استفاده کرد، اما "سپاس" بیشتر در متون رسمی و ادبی به کار می‌رود.

  6. توجه به سیاق کلام: در استفاده از "سپاس"، توجه به سیاق کلام و شرایط بیان حائز اهمیت است. در متن‌های ادبی یا رسمی، "سپاس" انتخاب مناسب‌تری است.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "سپاس" به‌خوبی در نگارش و گفتارهای خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "سپاس" در جملات آورده‌ام:

  1. از شما سپاسگزارم که همیشه در کنارم هستید.
  2. سپاس بابت کمک‌هایتان در این پروژه.
  3. سپاس فراوان از شما که وقت خود را برای شنیدن مشکل من گذاشتید.
  4. پس از اتمام آزمون، سپاسگزارم که همه‌چیز به خوبی پیش رفت.
  5. سپاس از دوستی‌های خوبتان که به زندگی‌ام رنگ و بو می‌بخشند.

امیدوارم این جملات به شما کمک کنند!


واژگان مرتبط: تشکر، سپاسگزاری، تقدیر، اظهار تشکر

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری