جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: سرآب . [ س َ ] (اِ مرکب ) آنچه در ایام گرما مسافر تشنه را بتابش آفتاب ریگ صحرا از دور چون آب نماید. و گاهی در شب ماهتاب نیز همچنین می نماید. (غیاث ). زمین شوره را گویند، در آفتاب میدرخشد و از دور به آب میماند. (برهان ) (آنندراج ). و بعضی گویند بخاری باشد آب نما که در بیابانها نماید. (برهان ). زمین شورستان که در میانه ٔ روز از دور همچون آب نماید. (اوبهی ). گوراب . (تفلیسی ) (مجمل اللغة). گوراب و آن را در نیم روزان بینند. (مهذب الاسماء) (دهار). یلمع. (دهار). کتیر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : ندیده تنبل اوی و بدیده مندل اوی دگر نماید و دیگر بود بسان سرآب . رودکی . نپرّید بر آسمانش عقاب از آن بهره ای شخ و بهری سراب . فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 3 ص 1141). به چه ماند جهان مگر به سرآب سپس ِ او تو چون روی بشتاب . ناصرخسرو. چند در این بادیه ٔ خوب و زشت تشنه بتازی به امید سرآب . ناصرخسرو. ترا ز گردش ایام نیز اگر گله ایست به رود نیل رسیدی مخر غرور سرآب . ابوالفرج رونی . رهی گرفتم در پیش برکه بود در او بجای سبزی سنگ و بجای آب سرآب . مسعودسعد. آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد وآن نیل مکرمت که تو دیدی سرآب شد. خاقانی . تشنه ٔ دل به آب می نرسد دیده جز بر سرآب می نرسد. خاقانی . از گشت روزگار سلامت مجوی از آنک هرگز سرآب پر نکند قربه ٔ سقا. خاقانی . چشمه سرآب است فریبش مخور قبله صلیب است نمازش مبر. نظامی . در پیش عکس رویت شمس وقمر خیالی در جنب طاق چشمت نیل فلک سرآبی . عطار. خفته باشی بر لب جو خشک لب میروی سوی سرآب اندر طلب . مولوی . ای تشنه بخیره چند پویی این ره که تو میروی سرآبست . سعدی . دور است سر آب از این بادیه هشدار تا غول بیابان نفریبد به سرآبت . حافظ. کار دست درفشانت ناید از ابر بهار تشنگی ننشاند ارچه آب را ماند سرآب . ابن یمین . جلوه ٔ خورشید و ما هم از تو کی بخشد شکیب کی شنیدستی که گردد تشنه سیرآب از سرآب . قاآنی . || خلاصه . || زنده . || سرچشمه و جایی باشد که آب از رودخانه به جوی آید. (برهان ) : گر نه ای مست وقت آن آمد که بدانی سرآب را ز سرآب . ناصرخسرو. || کنایه از معدوم و نابود. || کنایه از غرور و تکبر. (برهان ).معنی برای کلمه سرآب پیدا نشد.
کلمه "سرآب" در زبان فارسی به معنای ماحصل یا فرآوردهای است که از آب به دست میآید، مانند محصولات کشاورزی. در نگارش و استفاده از این کلمه و همچنین قواعد مرتبط با آن، نکات زیر قابل توجه است:
نحوه املاء: "سرآب" به صورت جدا نوشته نمیشود و باید به این شکل نوشته شود.
نوشتار صحیح در متن: در متون رسمی و غیررسمی، بهتر است به دقت از این کلمه استفاده کنید و مطمئن شوید که معنای آن را به درستی درک کردهاید. ممکن است در بعضی متون به جای "سرآب" عباراتی مانند "آب سر" نیز استفاده شود که معنای متفاوتی دارد.
جنس و تعدد: "سرآب" معمولاً به صورت مفرد استفاده میشود، اما در صورت نیاز به جمع میتوان از "سرآبها" استفاده کرد.
استفاده در جملات: هنگام استفاده از این کلمه در جملات، توجه به همنشینیهای معنایی ضروری است. به عنوان مثال:
"محصولات کشاورزی بستگی زیادی به سرآب دارند."
"سرآبهای منطقه به خاطر خشکسالی کاهش یافته است."
معانی و دامنه کاربرد: "سرآب" میتواند در برخی زمینهها به معانی خاصی اشاره داشته باشد، بنابراین این کلمه در زمینهای خاص مورد استفاده قرار میگیرد و باید با دیگر واژهها و اصطلاحات مرتبط با آن آشنا بود.
در نهایت، برای نگارش صحیح و استفاده از این کلمه، درک دقیق از معنای آن و زمینههای کاربردیاش الزامی است.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در فصل بهار، سرآبهای کوهستانی به خاطر ذوب برفها پرآب میشوند و زیبایی ویژهای به طبیعت میبخشند.
سرآبهای زلال در کنار درختان سرسبز، منظرهای دلانگیز برای خانوادهها فراهم میکند که میتوانند در آنجا پیکنیک برگزار کنند.
در فرهنگ ایرانی، آب و سرآب نماد زندگی و فراوانی است و به همین دلیل در شعرها و داستانها به طور مکرر به آنها اشاره میشود.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر