جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

sarke(a)š
rebellious  |

سرکش

معنی: سرکش . [ س َ ک َ ] (اِخ ) نام خنیاگر و مطربی بوده بی عدیل و نظیر. (برهان ). کریستنسن نویسد: مشهورترین موسیقی دانان و آهنگ سازان دربار خسرو دوم (پرویز) سرکش و باربدبوده اند. روایاتی که در باب این دو تن به ما رسیده مأخوذ از خوذای نامک (خدای نامه ) نیست بلکه محتملاً ازبعضی کتب معمول در اواخر دوره ٔ ساسانی نقل شده است .تفصیلی که فردوسی و ثعالبی نقل کرده اند کمابیش افسانه آمیز است . گویند سرکش در آغاز حائز رتبه ٔ اول بود و بعلت حسادت پیوسته باربد را که رامشگری جوان و بقول ثعالبی از مردم مرو بود از قرب شاه دور میداشت ، اما باربد حیله کرد و آواز خویش را به گوش خسرو رسانیدو خنیاگر مقرب شاه گردید. احتمال داده اند «سرکش » مطرب و خواننده ای یونانی بود که نام اصلی وی «سرجیوس » بوده ، تلفظ ایرانی آن «سرگس » شده و شاید «سرگیش » و «سرگش » املای سریانی آن باشد. سرکب نیز اگر غیر از «سرگیش » باشد باز هم یونانی است . ولف در فهرست شاهنامه ٔ خود سرگِس را همان «سرکب » دانسته و «سرگش » و «سرکش » را هم بهمین مفهوم ضبطکرده است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
یکی مطربی بوده سرکش بنام
به رامشگری در شده شادکام .
فردوسی .
ز رامشگران سرکش و باربد
که هرگز نگشتیش بازار بد.
فردوسی .
شاعرانت چو رودکی و شهید
مطربانت چو سرکش و سرکب .
فرخی .
یکی نی بر سر کسری ، دوم نی بر سر شیشم
سدیگر پرده ٔ سرکش ، چهارم پرده ٔ لیلی .
منوچهری .
مجلسی آن صفت که ره طلبد
سرکش و باربد بدان مجلس .
سوزنی .
... ادامه
497 | 0
مترادف: بدرام، بدرفتار، تخس، چموش، طاغي، عاصي، عصيانگر، طغيانگر، فرمان ناپذير، گردنكش، لجام گسيخته، مارد، متجاسر، متمرد، ناجم، نافرمان، وحشي، ياغي
متضاد: رام
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت فاعلی)
مختصات: (سَ . کَ یا کِ) (ص فا.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: sarkeS
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 580
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
rebellious | disobedient , indomitable , rebel , recalcitrant , turbulent , arrogant , irrepressible , unyielding , stubborn , restive , refractory , naughty , rowdy , insubordinate , contumacious , malignant , randy , wanton , froward , indocile , inelastic , malcontent , hard-mouthed , rogue
ترکی
asi
فرانسوی
rebelle
آلمانی
rebellisch
اسپانیایی
rebelde
ایتالیایی
ribelle
عربی
متمرد | ثوري , ثائر , حرون , شموس , مستعص , عاص , انفصام شخصيه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "سرکش" به معنی فردی است که تمرد و نافرمانی می‌کند، و همچنین به معنای بی‌تاب و سرکش در رفتار و کردار است. در زبان فارسی، این کلمه تابع قواعد و نکات نگارشی خاصی است که به چند مورد آن اشاره می‌شود:

۱. نوع کلمه

  • "سرکش" یک صفت است و می‌تواند به عنوان صفت ویژه یا صفت وصفی استفاده شود.

۲. قرارگیری در جمله

  • می‌توان از "سرکش" به عنوان وصفی برای توصیف افراد یا رفتارها استفاده کرد. به عنوان مثال:
    • "او فردی سرکش است."
    • "زندگی سرکش او هیچ زمانی آرام نبود."

۳. جمع و مفرد

  • "سرکش" می‌تواند به صورت مفرد و جمع استفاده شود. برای جمع‌ساختن آن، معمولاً به صورت "سرکش‌ها" نوشته می‌شود.

۴. هم‌نشینی

  • این کلمه معمولاً با آوردن صفات دیگری پیش یا پس از آن، می‌تواند معانی متفاوتی پیدا کند. به مثالی توجه کنید:
    • "سرکش و بی‌پروا"
    • "سرکش و سرسخت"

۵. نقطه‌گذاری

  • در جملات مربوط به "سرکش"، بسته به ساختار جمله و نوع بیان، باید از نقطه‌گذاری مناسب استفاده کرد. به عنوان مثال:
    • "او سرکش بود؛ اما در نهایت به راه درست هدایت شد."

۶. استفاده در متون ادبی

  • "سرکش" می‌تواند در متون ادبی به‌خصوص در شعرها و نثرهای زیبای ادبی به منظور ایجاد تصویر و حسی خاص، مورد استفاده قرار گیرد.

با رعایت این نکات، می‌توان از کلمه "سرکش" به بهترین نحو در نگارش‌های مختلف بهره برد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "سرکش" در جمله آورده شده است:

  1. فرزندم در دوران نوجوانی بسیار سرکش شده بود و هیچ‌کس قادر نبود او را کنترل کند.
  2. سگ سرکش او هر بار که در پارک می‌رفتند، از دستش فرار می‌کرد.
  3. در داستان، شخصیت اصلی یک قهرمان سرکش است که علیه ظلم می‌جنگد.
  4. مدیر شرکت برای مدیریت کارمندان سرکش مجبور به تغییر استراتژی‌های خود شد.
  5. گوسفند سرکش به دشت‌های اطراف فرار کرد و دامداران را به زحمت انداخت.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: عاصی، نامطیع، شیطان، سرپیچ، خیره، تسخیر ناپذیر، رام نشدنی، سخت، غیر قابل فتح، تسلط ناپذیر، سر سخت، مصر، یاغی، اشفته، گردن کش، متکبر، مغرور، گستاخ، پرنخوت، گردنفراز، غیر قابل جلوگیری، منع ناپذیر، جلوگیری نکردنی، خوابانده نشدنی، مطیع نشدنی، سمج، لجوج، کله شق، خیره سر، رام نشو، بی قرار، مقاوم، بدذات، شریر، نا فرمان، خشن، معاند، بدخیم، بدخواه، بدطینت، زیان اور، صدمه رسان، شهوانی، بی تربیت، افسار گیسخته، زبان دراز، جسور، سر بهوا، عیاش، خود رای، خود سر، تعلیم ناپذیر، غیر قابل انعطاف، بدون قوه ارتجاعی، بدون کشش، ناجهنده، شق، ناراضی، اماده شورش، بدلگام، خودسر، بد دهن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری