جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

sergin
dung  |

سرگین

معنی: سرگین . [ س َ / س ِ ] (اِ) پهلوی «سَرگین » . فضله ٔ حیوانات مانند گاو و خر و استر و اسب خصوصاً وقتی که آن را خشک و جهت سوزاندن تهیه کرده باشند. (ازحاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). زبل . (دهار). فرث . روث .سرجین و سرقین معرب آن است . (آنندراج ) :
هرگز تو به هیچ کس نشایی
بر سرت دو شوله خاک و سرگین .
شهید بلخی .
نه همی بازشناسند عبیر از سرگین
نه گلستان بشناسند ز آبستنگاه .
قریعالدهر.
کسی را کش تو بینی درد قولنج
بکافش پشت و زو سرگین برون لنج .
طیان .
بجای مشک نبویند هیچکس سرگین
بجای باز ندارند هیچکس ورکاک .
ابوالعباس .
وزاین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ
غدود و زهره و سرگین و خون و بوکان کن .
کسایی .
گر این اسب سرگین و آب افکند
وگر خشت آن خانه را بشکند.
فردوسی .
عیب ناید بر عنب چون بودپاک و خوب و خوش
گرچه از سرگین برون آید همی تاک عنب .
ناصرخسرو.
ملک ارسلان به حکم شفقت پدری می خواست که از سرگین ترنجی سازد. (تاریخ سلاجقه ٔ کرمان ).
ور شکستی ناگهان سرگین خر
خانه ها پرگند گردد سربسر.
مولوی .
که کند خود مشک با سرگین قیاس
آب را با بول و اطلس با پلاس .
مولوی .
دست سلطان دگر کجا بیند
چون به سرگین دراوفتاد ترنج .
سعدی .
... ادامه
1242 | 0
مترادف: پشك، پشكل، پهن، تپاله، غايط، فضله، گه، مدفوع
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: sargīn]
مختصات: (س یا سَ) [ په . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: sergin
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 340
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
dung | muck
ترکی
gübre
فرانسوی
bouse
آلمانی
dung
اسپانیایی
estiércol
ایتالیایی
letame
عربی
روث
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "سرگین" به معنای فضولات حیوانات، به ویژه فضولات گاو و سایر پستانداران است. در زبان فارسی، این کلمه تحت قواعد زبان و نگارشی خاصی قرار دارد. در اینجا نکات و قواعد مربوط به استفاده از این کلمه آورده شده است:

  1. نوشتار: کلمه "سرگین" باید به صورت صحیح و با املای درست نوشته شود. املای صحیح آن "سرگین" است و در کتابت به هیچ‌وجه نباید اختلالی به وجود آورد.

  2. جنس و تعداد: این کلمه از جمله کلمات مذکر است و می‌تواند به صورت مفرد و جمع در جمله استفاده شود. جمع آن "سرگین‌ها" است.

  3. استفاده در جمله: می‌توان از این کلمه در جملات مختلف استفاده کرد. به‌طور مثال:

    • "سرگین گوسفندها در چراگاه جمع شده بود."
    • "وزش باد بوی سرگین را در فضا پخش کرده بود."
  4. معنا و مفهوم: این کلمه به ویژه در محاوره‌های روستایی و کشاورزی کاربرد دارد و ممکن است بار معنایی متفاوتی در بافت‌های مختلف داشته باشد. به همین دلیل، در نوشتارهای علمی و ادبی باید با دقت به معنای آن توجه شود.

  5. وضعیت رسمی و غیررسمی: "سرگین" به عنوان یک کلمه غیررسمی و محاوره‌ای کمتر در متون ادبی و رسمی به کار می‌رود. در مواردی که نیاز به بیان‌ دقیق و بدون ابهام است، بهتر است از واژه‌های دیگر استفاده شود.

این نکات به شما کمک می‌کند تا کلمه "سرگین" را به درستی در نوشتار و گفتار خود به کار ببرید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "سرگین" در جمله آورده شده است:

  1. بعد از باران، بوی سرگین در دشت‌ها بیشتر احساس می‌شود.
  2. کشاورزان برای تقویت خاک از سرگین حیوانات استفاده می‌کنند.
  3. سرگین گوسفند به عنوان یک کامپوست طبیعی برای باغچه‌ها بسیار مفید است.
  4. در روستا، پس از سمپاشی، سرگین دام‌ها را به دور می‌ریزند تا به سلامتی زمین کمک کنند.
  5. سرگین اسب‌ها به عنوان یک منبع غنی از نیتروژن در کشاورزی محسوب می‌شود.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: کود، پشکل، مدفوع حیوانات، کثافت، غضب، کود تازه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری