جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: سرمه . [ س ُ م َ / م ِ ] (اِ) معروف است و آن چیزی است که در چشم کشند. (برهان ). به عربی اثمد خوانند و به کحل مشهور است .و آن سنگی است صفایحی و براق که بسایند و سوده ٔ آن را در چشم کشند و بهترین آن سرمه ٔ صفاهانی است که ازکهپایه به هم رسد. (آنندراج ). اثمد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کحل . (دهار) : همچنان سرمه که دخت خوبروی هم بسان گرد بردارد از اوی . رودکی . و اندر کوههای وی [ طوس ] معدن پیروزه است و معدن مس است و سرب و سرمه و شبه و دیگ سنگین . (حدود العالم ). شرطم نه آنکه تیر و کمان خواهد شرط آنکه سرمه خواهد با غازه . بوالحر. تا زر نباشد بقدر سرمه تا لاد نباشد بشبه لادن . فرخی . دو چشم ترا دیدنم سرمه بود کنون از چه گشته ست آن سرمه دود. اسدی . از سایش سرمه بسود هاون گرچه تو ندیدیش دید دانا. ناصرخسرو. چرخ همی خرد بخواهدت کوفت خردتر از سرمه گر از آهنی . ناصرخسرو. شب تاریک سرمه بود مگر که از او چشم زهره شد روشن . مسعودسعد. سرمه ٔ چشم دیده ٔ دولت روز پیکار تو غبار تو باد. مسعودسعد. دست حسد سرمه ٔ بیدادی در چشم وی کشید. (کلیله و دمنه ). ای اصل ترا بر همه احرار تقدم خاک قدمت سرمه ٔ بینایی مردم . سوزنی . کی دانستم کاهل صفاهان کورند با اینهمه سرمه کز صفاهان خیزد. مجیرالدین بیلقانی . سرمه ٔ خاقانی است خاک سر کوی تو افسر خاقان چین نعل سمند تو باد. خاقانی . سرمه ٔ دیده ز خاک در احمد سازند تا لقای ملک العرش تعالی بینند. خاقانی . گر از درگاه او گردی رسیدی بجای سرمه در چشمش کشیدی . نظامی . تنگ دل از خنده ٔ ترکان شکر سرمه بر از چشم غزالان نظر. نظامی . از درش گردی که آرد باد صبح سرمه ٔ چشم جهان بین من است . عطار. نه وسمه ست آن به دلبندی خضیب است نه سرمه ست آن به جادویی کحیل است . سعدی . بکن سرمه ٔ غفلت از چشم پاک که فردا شوی سرمه در زیر خاک . سعدی . چشمی که دلی برد به تاراج دانی که به سرمه نیست محتاج . امیرخسرو دهلوی . - نقطه ٔ سرمه : سنجد جیلان بدو نیمه شده نقطه ٔسرمه بَرِ او یک رَده . رودکی . - امثال : بر چشم کور سرمه کشیدن چه فایده . سرمه را از چشم میزند. 1- كحل توتيا
1- سياهي، تيرگي، تاريكي kohl,purl الكحل sarme sarmé sarme sarme sarme
کلمه "سرمه" در زبان فارسی به معنای مادهای است که معمولاً از آن برای آرایش چشم استفاده میشود. در رابطه با قواعد فارسی و نگارشی برای این کلمه، به نکات زیر توجه کنید:
نوشتار صحیح: کلمه "سرمه" باید با حروف فارسی و به شکل صحیح نوشته شود. املای آن به صورت «سرمه» است و از هیچ گونه علامت اضافی استفاده نمیشود.
جنس کلمه: این کلمه نام است و در زبان فارسی به طور معمول به عنوان یک اسم مؤنث شمارش میشود.
تلفظ: "سرمه" به صورت /sæɾˈmæ/ تلفظ میشود. توجه به تلفظ صحیح این کلمه در مکالمات شفاهی مهم است.
مولفههای زبانی: "سرمه" میتواند در جملات به صورتهای مختلف به کار رود، مثلاً:
"او سرمهای زیبا به چشم زد."
"سرمه باعث میشود چشمها جذابتر به نظر برسند."
نوشتار ادبی: در شعرها و متون ادبی نیز ممکن است به عنوان نماد زیبایی و جذابیت به کار رود. برای مثال، ممکن است شاعران از "سرمه" به عنوان نمادی از چشمهای زیبا یا آرایش استفاده کنند.
تحقیقات و فرهنگها: در برخی فرهنگها و زمانها، سرمه مورد استفادههای مختلفی قرار میگرفته است. آشنایی با تاریخچه و کاربرد فرهنگی این کلمه میتواند به درک بهتری از مفهوم آن بینجامد.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "سرمه" به درستی در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "سرمه" در جملات آورده شده است:
او قبل از رفتن به مهمانی، سرمه سیاه را با دقت بر روی چشمانش کشید.
دخترک با سرمهای رنگی، چشمانش را زیباتر از همیشه کرده بود.
مادر همیشه میگفت که سرمه استفاده کردن، باعث درخشش چشمها میشود.
در بازار، مایع سرمه طبیعی و دستساز را از یک فروشنده محلی خریدم.
استفاده از سرمه در فرهنگ ما قدمت زیادی دارد و نشانه زیبایی و جذابیت است.