جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: سعد. [ س َ ] (ع ص ) در عربی نقیض نحس باشد. (برهان )(مهذب الاسماء). نیک . (غیاث ) (آنندراج ) : دولت سعدش ببوسد هر زمانی آستین طایر میمونش باشد هر زمانی خواستار. منوچهری . بچشم بخت روی ملک بنگر بدست سعد پای نحس بشکن . منوچهری . نیک را بد دارد و بد را نکو از بهر آنک بر ستاره ٔ سعد و نحس اندر فلک مسمار نیست . ناصرخسرو. بسعد زهره و نحس زحل نگر که که داد بدان یکی سعدی و بدین دگر نحسی . ناصرخسرو. بسعد و نحس که این آید آن دگر برود گذشت مدتی و خاطرم گرانبار است . خاقانی . رویش طغرای سعدرأیش خضرای فتح اینت مبارک همای آنت همایون فلک . خاقانی . همچو آب نیل آمد این بلا سعد را آبست و خون بر اشقیا. (مثنوی ). || ستاره ٔ سعد: هر قبه ٔ خضرا همه بر امر تو گردد هر سعد که جاریست براین گنبد خضرا. مسعودسعد. || (مص ) همایون شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نیکبختی . (آنندراج ) (غیاث ) (منتهی الارب ). میمون و مبارک شدن . (منتهی الارب ). || نیک بخت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نیکبخت گردانیدن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || (اِخ ) منزل بیست و دوم قمر است و آن دو ستاره است بر هر دو سرون جدی و یک ستاره ٔ دیگر است نزد آن هر دو ستاره ٔ مذکور را که آن را شاةسعد گویند به معنی گوسپند او که این سعد گویا آن گوسپند را ذبح میکنند و به همین جهت آن را سعد ذابح گویند. (آنندراج ) (غیاث ) : به تثلیثی کجا سعد فلک راست بتربیع صلیب باد پروا. خاقانی . - سعد اخبیه ؛ سه ستاره است بر شکل یکپایه . (منتهی الارب ). رجوع به همین کلمه شود. - سعد البارع ؛ از منازل قمر نیستند وخود دو کوکب اند و میان هردو مقدار یک ذراع بنظر می آید. (منتهی الارب ). - سعد البهائم ؛ سعد بهائم ، از منازل قمرنیستند و خود دو کوکب اند و میان هردو فاصله مقدار یک ذراع بنظر می آید. (منتهی الارب ). رجوع بهمین کلمه شود. - سعد الذابح ؛ سعد ذابح ، از منازل قمر است . (منتهی الارب ). رجوع به سعد ذابح شود. - سعد السعود ؛ سعد سعود، از منازل قمر. (منتهی الارب ). رجوع به سعد سعود شود. - سعد الملک ؛ از منازل قمر نیستند و خود دو کوکب اند و میان هردو فاصله مقدار یک ذراع بنظر می آید. (منتهی الارب ). - سعد بلع ؛ سه ستاره است بر شکل یک پایه . (منتهی الارب ). - سعد ناشزه ؛ از منازل قمر نیستند. (از منتهی الارب ). - سعد الهمام ؛ از منازل قمر نیستند و خود دو کوکب است و میان هردو فاصله مقدار یک ذراع بنظر می آید. (منتهی الارب ). || (اِ) سه یک خشت خام . (منتهی الارب ). 1- خجستگي، شگون
2- مبارك، ميمون، نيكبختي، يمن نحس
1- خوش يمن saad سعد saad saad saad saad saad
کلمه "سعد" در زبان فارسی به معنای خوشبختی و نیک بختی است و به عنوان یک اسم زنانه یا مردانه در نامگذاری افراد نیز استفاده میشود. در مورد قواعد نگارشی و نوشتاری این کلمه، نکات زیر مهم هستند:
نحوه نوشتن: کلمه "سعد" به همین صورت نوشته میشود و نباید به شکل دیگری تغییر یابد.
علامت گذاری: در متون ادبی، اگر "سعد" به عنوان اسم خاص استفاده شود، میتوان آن را با حروف بزرگ نوشت، مثلاً "سعد" (به عنوان نام فرد).
تکیه و تلفظ: این کلمه معمولاً با تکیه روی حرف اول "س" تلفظ میشود: "سَعَد".
موارد کاربرد: این کلمه میتواند به عنوان اسم، صفت، یا در اصطلاحات خاص دیگر (مانند سعد در ادبیات یا شعر) مورد استفاده قرار گیرد.
استفادههای ترکیبی: "سعد" میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود، مثلاً "سعدی" برای اشاره به فردی که نسبت به خوشبختی یا نیکبختی مشهور است.
نکات زبانی: در صورتی که به معنای خاص یا اصطلاحی اشاره میشود، باید با توجه به متن و سیاق جمله، به معانی مختلف این واژه توجه کرد.
اگر سوال یا نکته خاص دیگری در مورد این کلمه دارید، خوشحال میشوم بیشتر راهنمایی کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته، در اینجا چند مثال از کلمه "سعد" در جملات آورده شده است:
سعد درختان در بهار با شکوفههای زیبا به زندگی باز میگردند.
او به خاطر موفقیتهایش در تحصیل، احساس سعد و خوشحالی میکند.
سعد سفر به مکانهای جدید میتواند تجربهای فراموشنشدنی باشد.
در شب تولدش، دوستانش به او هدیهای دادند که او را بسیار سعد کرد.
این روزها سعد و خوشبختی را در کنار خانوادهام احساس میکنم.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!