جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

softan
bore  |

سفتن

معنی: سفتن . [س ُ ت َ ] (مص ) پهلوی «سوفتن » کردی «سونتین » (سوراخ کردن ) قیاس کنید، فارسی «سمب » وجه اشتقاق کلمه را (از اوستا) که هرن در اشتقاق اللغة نقل کرده هوبشمان مردود میداند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سوراخ کردن و سوراخ شدن . (برهان ). سوراخ کردن . (از آنندراج ). سوراخ کردن مهره و مروارید و جز آن :
بسفتند خرطوم پیلان به تیر
ز خون شد در و دشت چون آبگیر.
فردوسی .
بپیوست گویا پراکنده را
بسفت این چنین درآگنده را.
فردوسی .
باده ای دید بدان جام درافتاده
که بن جام همی سفت چو سنباده .
منوچهری .
چه میخواهند از این بیهوده گفتن
چه میجویند از این خرمهره سفتن .
ناصرخسرو.
یک چوبه تیر در کمان نهاد و بینداخت آن چهار سپر را بسفت و گذاره کرد. (اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ). خدای تعالی مرغی را بفرستاد تا آن کوه را بسفت و در گردن عوج افتاد. (مجمل التواریخ ).
کی توان گفت سر عشق بعقل
کی توان سفت سنگ خاره بخار.
سنایی .
دوش ملایک بجست حاشیه ٔ حکم او
گوش خلایق بسفت حلقه ٔ فرمان او.
خاقانی .
هر نسفته دری دری می سفت
هر ترانه ترانه ای میگفت .
نظامی .
از این در گونه گونه در همی سفت
سخن چندانکه میدانست میگفت .
نظامی .
مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی
محبت کار فرهاد است وکوه بیستون سفتن .
سعدی .
و به عمر تلف کرده تأسف میخوردم و سنگ سراچه ٔ دل را به الماس آب دیده می سفتم . (گلستان سعدی ).
کسی کو میتواند لعل و در سفت
چرا ریزد برون خرمهره درگفت .
امیرخسرو دهلوی .
|| عبور کردن . گذشتن :
بزد بر کمرگاه مرد سوار
نسفت آهن از آهن آبدار.
فردوسی .
|| تراویدن و تراوش . (برهان ). تراویدن . (رشیدی ).
... ادامه
716 | 0
مترادف: 1- سوراخ شدن، سوراخ كردن 2- سودن، ساييدن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (مصدر متعدی) [پهلوی: sūftan] [قدیمی]
مختصات: (سُ تَ) [ په . ]
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 590
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
bore | perforate , pierce , single
عربی
تجويف | ثقب , حفرة , ملل , مزعج , برم , مصدر إزعاج , إرتفاع المد , ضج , حفر , عيار , ضجر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «سفتن» به معنای محکم کردن یا محکم شدن است و به عنوان فعل در زبان فارسی استفاده می‌شود. در زیر به برخی از نکات قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. صرف فعل:

    • «سفتن» فعل هستند و به شکل‌های مختلف صرف می‌شود:
      • من سفت می‌کنم
      • تو سفت می‌کنی
      • او سفت می‌کند
      • ما سفت می‌کنیم
      • شما سفت می‌کنید
      • آن‌ها سفت می‌کنند
  2. کاربرد در جملات:

    • از این کلمه می‌توان در جملات مختلف استفاده کرد. به عنوان مثال:
      • «لطفاً بند کوله‌پشتی‌ات را سفت کن.»
      • «کتاب را روی میز سفت بگذار.»
  3. نکات نگارشی:

    • هنگام استفاده از «سفتن»، توجه داشته باشید که این کلمه معمولاً به صورت «سفت» فعل مرکب همراه با دیگر واژه‌ها به کار می‌رود.
    • برای ایجاد تنوع در نوشتار، بهتر است از مترادف‌ها و عبارات مشابه نیز استفاده کنید.
  4. مقایسه با دیگر واژه‌ها:
    • ممکن است کلمه «سفت» به عنوان صفت نیز مورد استفاده قرار گیرد. مثلاً: «این چسب خیلی سفت است.»

با رعایت این نکات می‌توانید از کلمه «سفتن» به طور مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. برای پیشگیری از آسیب به مبل، باید مهره‌های آن را به طور منظم سفت کنیم.
  2. در هنگام کار با دستگاه‌های صنعتی، باید تا حد ممکن پیچ‌ها و اتصالات را سفت کنیم تا ایمنی افزایش یابد.
  3. او تصمیم گرفت تا لامپ سقفی را خوب سفت کند تا از افتادن آن جلوگیری کند.

واژگان مرتبط: با مته سوراخ کردن، موی دماغ کسی شدن، خسته کردن، سوراخ کردن، با مته تونل زدن، ایجاد سوراخ کردن، سنبیدن، منگنه کردن، رسوخ کردن، فروکردن، خلیدن، سپوختن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری