سلیقه
licenseمعنی کلمه سلیقه
معنی واژه سلیقه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پسند، ذوق، مذاق 2- سرشت، طبع، نهاد | ||
انگلیسی | taste, style, tact, manner | ||
عربی | طعم، ذوق، نكهة، حاسة الذوق، تصبيرة، مقدار قليل يذاق، تذوق، ذاق | ||
ترکی | tatmak | ||
فرانسوی | goût | ||
آلمانی | schmecken | ||
اسپانیایی | gusto | ||
ایتالیایی | gusto | ||
مرتبط | طعم، مزه، چشایی، طعم و مزه چشی، سبک، شیوه، روش، استیل، خامه، درایت، کاردانی، ملاحظه، نزاکت، چگونگی، طرز، رفتار، طریقه | ||
واژه | سلیقه | ||
معادل ابجد | 205 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | saliqe | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: سلیقَة، جمع: سَلائِق] | ||
مختصات | (سَ قِ) [ ع . سلیقة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | saliqe | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی سلیقه | ||
پخش صوت |
سلیقه . [ س َ ق َ ] (ع اِ) سرشت . طبیعت . طبع. نهاد. خصلت . (ناظم الاطباء). سرشت . طبیعت . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ).خوی . (مهذب الاسماء) (السامی ). در فارسی با خوش ، خوب ، بد، بی ، با و غیره ترکیب می سازد: خوش سلیقه ، بدسلیقه ، بی سلیقه ، کج سلیقه ، باسلیقه ، کم سلیقه و هم سلیقه .
|| ارزن کوفته و اصلاح یافته . ارزن بشیر پخته . (مهذب الاسماء). || پینو طراثیت آمیخته . || تره جوش داده . || جای برآمدن تنگ ستور. || اثرتنگ در پهلوی ستور. || نشان قدم و سم در راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
1- پسند، ذوق، مذاق
2- سرشت، طبع، نهاد
taste, style, tact, manner
طعم، ذوق، نكهة، حاسة الذوق، تصبيرة، مقدار قليل يذاق، تذوق، ذاق
tatmak
goût
schmecken
gusto
gusto
طعم، مزه، چشایی، طعم و مزه چشی، سبک، شیوه، روش، استیل، خامه، درایت، کاردانی، ملاحظه، نزاکت، چگونگی، طرز، رفتار، طریقه