جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: سماع . [ س َ ] (ع مص ) شنوایی . (غیاث ) (دهار) (منتهی الارب ). || شنیدن . شنودن . (غیاث ). شنیدن . (المصادر زوزنی ) (دهار). شنیدن و گوش فراداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) سرود. (غیاث ) (صحاح الفرس ). هر آواز که شنیدن آن خوش آید. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آهنگ : با سماعی که از حلاوت بود مرغ را پای دام و دل را دام . فرخی . با سماع چنگ باش از چاشتگه تا آن زمانک بر فلک پروین پدید آید چو سیمین شفترنگ . عسجدی . بسماعی که بدیع است کنون گوش بنه به نبیذی که لطیف است کنون دست بیاز. منوچهری . من و نبیذ و بخانه درون سماع ورباب حسود بر درو بسیارگوی در سکه . منوچهری . پس آن مزدور چنگ برداشت و سماع خوش آغاز نهاد. (کلیله و دمنه ). و مردگان جاهلان را که بسماع آن زنده شوند. (کلیله و دمنه ). بر سماع کوس و بر رقص خروس خرقه بازی در نهان بنمود صبح . خاقانی . پیش از آن کز پر نشاندن مرغ صبح آید برقص بر سماع بلبلان عشق جان افشانده اند. خاقانی . کسی کو سماعی نه دلکش کند صدای خم آواز او خوش کند. نظامی . سوادش دیده را پرنور دارد سماعش مغز را معمور دارد. نظامی . ز آرزوی سماع و شاهد و می از همه عاشقان فغان برخاست . عطار. عشرت خوش است و بر طرف جوی خوشتر است می بر سماع بلبل خوشگوی خوشتر است . سعدی . ترا که دل نبود عاشقی چه دانی چیست ترا که سمع نباشد سماع ننیوشی . سعدی . || رقص . (از غیاث ). دست افشاندن و پای کوفتن مجاز است . (آنندراج ) : شبی که اول آن شب سماع بود و نشاط میانه مستی و آخر امید بوس و کنار. فرخی . من رمیده دل آن به که در سماع نیایم که گر بپای درآیم بدر برند بدوشم . سعدی . روز صحرا و سماع است و لب جوی و تماشا در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی . سعدی . || وجد و حالت مشایخ . (غیاث ). وجد و سرور و پای کوبی و دست افشانی صوفیان منفرداً یا جمعاً با آداب و تشریفاتی خاص . (فرهنگ فارسی معین ). (اصطلاح تصوف و عرفان ) آوازی است که حال شنونده را منقلب گرداند و همان صوت بر ترجیع است . در شرح تعرف ّ گوید متقدمان نفس را بسیار قهر کردند و چندان ریاضت دادند که ترسیدند از کار فروماند و برای تقویت نفس چیزی طلب کردند و دو بیتی سماع میکردند البته موافق حال . حافظ گوید : یار ما چون سازد آهنگ سماع قدسیان در عرش دست افشان کنند. تا آنکه بوجد می آمدند و از خود بیخودمیشدند و میگفتند که هرکه از آواز خوش لذت نیابد، نشان آن است که دل او مرده است یا سمع باطنش باطل گردیده . جنید در محلی که صوفیه سماع میکردند نشسته بود،تصور کردند که مگر رقص پیش او حرام است ، پرسیدند فرمود: «و تری الجبال تحسبها جامدة و هی تمر مر السحاب ». (قرآن 88/27). و گفته اند: «الصوت الطیب ملک الموت »از آن جهت که انسان را از خود بیخود میکند و سماع را دعوت حق دانند. و بعضی گویند: سماع غذای روح است وذکر غذای قلب . و بعضی گویند که سماع موجب میشود که سالک واصل شده و توجهی به علل و مبادی نداشته باشد ونبیند مگر خدا را و حقیقت سماع انتباه است و توجه است بسوی حق ، و بعضی گویند اهل سماع دو گروهند: یکی «لاهی » و دیگری «الهی ». لاهی از جهت فتنه باشد و الهی برای ریاضت و مجاهدت و به انقطاع دل از مخلوق و حضرت رسول فرموده : «ان من الشعر لحکمة» و معلوم میشود که در سماع باید اشعار بیهوده و لغو خوانده نشود، ذوالنون گوید: «السماع وارد الحق مزعج القلوب الی الحق » وبعضی گویند: «السماع نداء من الحق للارواح و الوجد عبارة عن اجابات الارواح ». (از فرهنگ مصطلحات عرفاء تألیف سجادی صص 225 - 226) : در حلقه ٔ سماع که دریای حالتست بر آتش سماع دلی بی قرار کو. عطار. مطربان رفتند و صوفی در سماع عشق را آغاز هست انجام نیست . سعدی . مطربان گویی در آوازند و صوفی در سماع شاهدان در حالت و شوریدگان در های و هوی . سعدی . - در سماع آمدن ؛ در رقص و پایکوبی آمدن : بیار ای لعبت ساقی بگوی ای کودک مطرب که صوفی در سماع آمد دوتایی کرد و یکتایی . سعدی . بهار آمد که هر ساعت رود خاطر ببستانی چو بلبل در سماع آیند هر مرغی ببستانی . سعدی . - در سماع آوردن ؛ بوجد ورقص آوردن : چون رسول روم این الفاظ تر در سماع آورد شد مشتاق تر. مولوی . گلبنان پیرایه بر خود کرده اند بلبلان را درسماع آورده اند. سعدی . - سماع باره ؛ سماع دوست : حافظان جمله شعرخوان شده اند بسوی مطربان روان شده اند پیر و برنا سماع باره شدند بر براق ولا سواره شدند. (ولدنامه ). - سماع طبیعی یا سمعالکیان ؛نزد قدما، یکی از شعب طبیعی محسوب میشده ، و آن معرفت مبادی متغیرات است مانند زمان و مکان و حرکت و سکون و نهایت و لانهایت و جز آن . (فرهنگ فارسی معین ). علم لدنی . طبیعیات . علوم طبیعی . - صاحب سماع : حمل بی صبری مکن بر گریه ٔ صاحب سماع اهل دل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد. سعدی . - مجلس سماع ؛ تذکر. وعظ : [ امیر خلف ] جامه ٔ لشکر بر طاق نهاد و سلب علما و فقها پوشید و طاق و طیلسان و مجلس علم و علما را نزدیک کرد و سفه ها را خوار کرد و مجلس سماع نهاد و علم دانست از هر نوعی ، اما علم حدیث و مجلس مناظره نهاد هر شب . (تاریخ سیستان ). 1-اسم
2- پايكوبي، دست افشاني، رقص
3- وجد، سرور،
4- آواز، سرود
5- شنودن، شنيدن
6- شنوايي sama مؤسسة النقد العربي السعودي işitme audience hören audiencia udito
کلمه "سماع" در زبان فارسی به معنای شنیدن، گوش دادن یا آواز خواندن است و به ویژه در زمینههای عرفانی و موسیقی معنایی خاص دارد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی و کاربردی مرتبط با کلمه "سماع" اشاره میکنم:
استفاده صحیح از کلمه: "سماع" معمولاً به معنای شنیدن یا شرکت در یک مراسم صوفیانه است. اگر در متنهای عرفانی یا ادبی از آن استفاده میکنید، به زمینه و مفهوم آن توجه کنید.
نقطهگذاری: در جملات، بسته به ساختار، ممکن است نیاز به ویرگول، نقطه یا علامتهای دیگر نگارشی باشد. مثلاً:
"در جمع صوفیان، سماع حرکتی معنوی است."
نحوه نوشتن: کلمه "سماع" به فارسی به صورت "سماع" نوشته میشود و هیچگونه تغییر در املای آن ضروری نیست.
صرف و نحو: توجه کنید که "سماع" یک اسم است و میتواند به عنوان فاعل یا مفعول در جملات مختلف مورد استفاده قرار گیرد. مثلا:
"او در سماع شرکت کرد." (در این جمله "سماع" مفعول است.)
"سماع او دلها را متوجه میکند." (در این جمله "سماع" فاعل است.)
تلفظ: در زبان فارسی، تلفظ کلمه "سماع" به شکل "semā'" است و تأکید بر حرف "س" و حرف "م" است.
توجه به تشدید: در متون ادبی و عرفانی، ممکن است به تشدید و تنوع تلفظ کلمه اهمیت بیشتری داده شود. البته در نوشتار رسمی به املای صحیح پایبند باشید.
با رعایت این موارد، میتوانید به درستی و به خوبی از کلمه "سماع" در نگارش خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "سماع" در جمله آورده شده است:
سماع یکی از روشهای ترویج موسیقی و شعر در فرهنگهای مختلف به شمار میرود.
او در سماع شبانه شرکت کرد و از صدای دلنشین سازها لذت برد.
در برخی جشنها، مراسم سماع به عنوان نمادی از شادی و اتحاد برگزار میشود.
سماع در عین حال میتواند به معنای گوش دادن به آوای روحانی نیز باشد.
علاقهمندان به سماع از پیش برای شرکت در این مراسم ثبتنام کرده بودند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!