جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: سنان . [ س ِ ] (ع اِ) سرنیزه .(آنندراج ). نیزه . (غیاث ) (منتهی الارب ) : همی بستد سنان من روانها همچو بویحیی همی برشدکمیت من بتاری همچو کراتن . فرقدی . همی سر آرد بار آن سنان نیزه ٔ او هرآینه که همه خون خورد سر آرد بار. دقیقی . بگرز و به تیغ و سنان دراز همی کشت از ایشان یل سرفراز. فردوسی . زمین سر بسر گفتی از جوشن است ستاره ز نوک سنان روشن است . فردوسی . سنانهای نیزه بهم برشکست یلان سوی شمشیر بردند دست . فردوسی . چون عدو نزدیک شد بر رمح شه گردد سنان چون عدو از دور شد بر تیر شه پیکان بود. عنصری . آن پیشرو پیشروان همه عالم چون پیشرو نیزه ٔ خطی که سنانست . منوچهری . شاه حبش چون تو بود گر کند شمشیر از صبح و سنان از شهاب . ناصرخسرو. سنان تست قدر گر مجسم است قدر حسام تست قضا گر مصورست قضا. مسعودسعد. رستم فضل را ز هند هنر هم سنان هم رماج بفرستد. خاقانی . آنجا که سنان باشد با کافر مژگانش خوشتر ز شکر دانم بر سینه سنان خوردن . خاقانی . سمندش گرچه با هر کس بزین است سنان دور با شش آهنین است . نظامی . خصم نفست گرم عشوه دهد بر سر خصم سنان خواهم زد. عطار. دیده ٔ تنگ دشمنان خدای به سنان اجل سپوخته به . سعدی . || تیزی هر چیز. (آنندراج ) (منتهی الارب ) : اگر تنم به زبان موی میکند به ثناش بجای موی سنان بر مسام او زیبد. خاقانی . || سرهر چیز. (آنندراج ) : درخشیدن تیغهای بنفش با براندرآمد سنان درفش . فردوسی . گویی شرری که جست از انگشت هندو بهوا سنان برانداخت . خاقانی . سنان در سنگ رفت و دسته درخاک چنین گویند خاکی بود نمناک . نظامی . || فسان که تیغ بر آن تیز کنند. (غیاث ). فسان . (نصاب الصبیان ). || سر عصا. (آنندراج ) (منتهی الارب ). 1- سرنيزه، نبراس، نيزه spear, gad, sanan حربة، رمح، رماح، حامل الرمح، برعم جديد، ورقة عشب جديدة، طعن برمح، طعن بحربة، غرز sanan sanan sanan sanan sanan نیزه، نیزه ای، پیکان، نیزه دار، خشت، سیخک، سیخ، دیلم، گوه، سن
کلمه "سنان" در فارسی به معنای دندانهای تیز و برنده است و معمولاً به صورت جمع به کار میرود. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
نویسهگردانی: این کلمه به صورت «سنان» نوشته میشود و تلفظ آن به شکل «senān» است.
جمعسازی: این کلمه معمولاً به صورت جمع استفاده میشود و به معنای دندانهای تیز و برنده در حیوانات است.
نقش نحوی: "سنان" معمولاً به عنوان اسم در جملات مورد استفاده قرار میگیرد و میتواند فاعل، مفعول، یا مضافالیه باشد.
نکته دستوری: در جملات نیاز به رعایت قواعد توافق عدد و جنس وجود دارد. مثلاً: "سنان زرافه بسیار تیز است."
استفاده ادبی: این کلمه در متون ادبی به ویژه در اشعار برای توصیف ویژگیهای خاص (مانند تیزی) به کار میرود.
به طور کلی، برای نوشتن و استفاده از این کلمه در زبان فارسی، توجه به قواعد زبان و نگارش میتواند به وضوح و زیبایی نوشتار کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال برای استفاده از کلمه "سنان" در جمله آورده شده است:
سنان، دوست قدیمی من، همیشه در مراسم خانوادگی شرکت میکند.
در داستانهای کهن، شخصیتهای اصلی معمولاً با سنان به جنگ میروند.
سنان به عنوان یک نام تاریخی، یادآور قهرمانان بزرگ ایرانی است.
من در سفر به تربت حیدریه، با یکی از اقوام به نام سنان آشنا شدم.
سنان در کتابهایش به بررسی فرهنگ و هنر ایرانی میپردازد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، لطفاً بفرمایید!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر