mount |

سوار کردن

معنی: سوار کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر نگین نشاندن احجار کریمه را. (یادداشت بخط مؤلف ). || برنشاندن بمرکوبی . (یادداشت بخط مؤلف ). || اجزاء ماشین یا کارخانه ای را بهم پیوستن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- حقه را سوار کردن ؛ فریفتن . (یادداشت بخط مؤلف ).

... ادامه

859 | 0

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: لغت‌نامه دهخدا

معادل ابجد: 541

شمارگان هجا:

دیگر زبان ها

انگلیسی

mount | pickup , assemble , pick , take in , help to ride , modulate , pick-up

عربی

جبل | مطية , متراس , ركوب , رفعة , إعلاء , ركب , تعاظم , ازداد , اعتلى , امتطى , تسلق , ارتفع , لصق على حاضن , تولى العرش , عرض , رفع , تتعدد

واژگان مرتبط: سوار شدن، سوار شدن بر، بلند شدن، زیاد شدن، بالغ شدن بر، گرفتن، جمع شدن، فراهم اوردن، همگذاردن، انباشتن، گرد اوردن، چیدن، کندن، باز کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، زیر و بم کردن، تعدیل کردن، میزان کردن، تلقیق کردن، بمایه دراوردن

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول