جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: سیخ . (اِ) سانسکریت «سیخا» (نوک نیش )، کردی «سیخی ، سیخو» (فتیله )، بلوچی «سیه ، سی » (سیخ )، افغانی «سیخ » ، گیلکی «سخ » ، معرب «سیخ »، ترکی «شیش »، «تفس ». قطعه ٔ آهنی باریک و دراز که قطعات گوشت را بدان کشند و کباب کنند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). باب زن چه از آهن و چه از چوب که کباب در آن کشند. (آنندراج ). باب زن و قطعه ٔ آهنینی دراز و باریک که پارچه های گوشت رابر آن کشیده کباب کنند. (ناظم الاطباء) : از بی نمکی و بی قراری بر سیخ جهد که من کبابم . عطار. گفته ناگفته کند از فتح باب تا از آن نه سیخ سوزد نه کباب . مولوی . به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد زنند لشکریانش هزار مرغ بسیخ . سعدی (کلیات چ مصفا ص 26). || هر چیز راست و سخت و نوک تیز مانند خار. (ناظم الاطباء) (حاشیه برهان قاطع چ معین ). || هر چیز که مانند سر پستان بود و خصوصاً آلتی چرمینه که آنرا پر از شیر کرده در دهان طفل میگذارند تا بجای پستان بمکد. || پیاله ٔ شراب خوری . || ابزاری آهنین که بدان پالان را آگنده میکنند. (ناظم الاطباء). || میله ٔ فلزی که در گیرک ها برای اتصال جریان برق است . (فرهنگستان ). || قطعه ٔ چوبینی که بدان دهان جوال را محکم کنند. || سر صراحی کوچک . || شیاری که با قلبه کرده باشند. || نوعی از یوغ جهت حمل کردن بارها. (ناظم الاطباء). 1-اسم
2- ميل
3- بابزن،
4- راست، شق، مستقيم كج، مايل skewer, ramrod, grill, poker, spit, prod, spur, broach, fid, gad, goad, stylet سيخ، سفود، شوى بالسيخ، كدى şiş brochette spieß brocheta spiedo سیخ کباب، سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب، هر چیزی شبیه سیخ کباب، سنبه تفنگ یا توپ، سنبه، گوشت کباب کن، سیخ شبکه ای، بازی پوکر، سیخ بخاری، سیخونک، سیخ زن، تف، بزاق، شمشیر، میله، رطوبت، سیخک، ترغیب، سیخك، خوشنامی، مهمیز، سیخ-ک، سنجاق کراوات، برش، شکل سیخ، میله حائل، براز، دیلم، گوه، نیزه، سنان، سک، خار، انگیزه، دشنه، خنجر، قلم گراور سازی و حکاکی
کلمه "سیخ" در زبان فارسی به معنای میلهای باریک و معمولاً فلزی است که برای کباب کردن گوشت یا پختن غذاهای دیگر استفاده میشود. در ادامه، به برخی از قواعد نگارشی و استفادههای مختلف این کلمه اشاره میکنم:
استفاده به عنوان اسم: "سیخ" به عنوان یک اسم، معمولاً در جملاتی که به طبخ غذا یا کباب اشاره دارند، به کار میرود.
مثال: "برای کباب کردن گوشت، به چند سیخ نیاز داریم."
معانی مجازی: گاه این کلمه در معانی مجازی نیز به کار میرود.
مثال: "من با سیخ به او گوشزد کردم که باید مراقب باشد."
نحو و صرف: این کلمه در جمع به صورت "سیخها" نوشته میشود.
مثال: "سیخها را روی آتش قرار بده."
تطابق صرفی: در جملاتی که صفات به آن نسبت داده میشود، صفات باید با سیخ تطابق داشته باشند.
مثال: "سیخ بلند" و "سیخ فلزی".
نگارش صحیح: املای صحیح این کلمه "سیخ" است و باید به همین شکل نوشته شود.
ساخت واژههای جدید: از این کلمه میتوان ترکیبات دیگری نیز ساخت، مانند "سیخکباب" که به نوعی غذا اشاره دارد.
توجه به نکات بالا موجب میشود تا در نگارش و گفتگوهای فارسی، از این کلمه و معانی آن به دقت و درستی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "سیخ" در جمله آورده شده است:
برای کباب کردن گوشت، از سیخهای چوبی استفاده کردم.
هنگام پختن کباب، سیخها را روی ذغال داغ قرار دهید.
در باغچه، سیخی برای نشانهگذاری محل کاشت گلها نصب کردم.
او با استفاده از یک سیخ آهنی، چادرش را محکم کرد.
در جشن تولد، سیخهای میوه با شکلهای جذاب درست کرده بودیم.
امیدوارم این جملات به شما کمک کند!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: سیخ کباب، سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب، هر چیزی شبیه سیخ کباب، سنبه تفنگ یا توپ، سنبه، گوشت کباب کن، سیخ شبکه ای، بازی پوکر، سیخ بخاری، سیخونک، سیخ زن، تف، بزاق، شمشیر، میله، رطوبت، سیخک، ترغیب، سیخك، خوشنامی، مهمیز، سیخ-ک، سنجاق کراوات، برش، شکل سیخ، میله حائل، براز، دیلم، گوه، نیزه، سنان، سک، خار، انگیزه، دشنه، خنجر، قلم گراور سازی و حکاکی