جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

sine
chest  |

سینه

معنی: سینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) معروف است و به عربی صدر گویندش . (برهان ).صدر. (آنندراج ). بر. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صاف ، لطیف ، روشن ، صبح و صبح پرور از صفات و آب شیر، آئینه ٔ بلور، پرنیان ، یاسمن ، یاسمن برگ ، ترنج از تشبیهات اوست و در سینه ٔ عشاق با این کلمات بی کینه ، بیداغ ، بی چاک ،چاک چاک و صدچاک ، پرداغ ، داغ خوار، تفسیده و گرم ، افکار، مجروح ، پرآبله ، گداخته ، غم پرور، غم فرسا، زار، پرداخته ، لوح و صفحه نعت آرند. (آنندراج ) :
شدم پیر بدینسان و تو هم خود نه جوانی
مرا سینه پر اَنجوج و تو چون چفته کمانی .
رودکی (از لغت فرس اسدی ص 76).
بزد تیر بر سینه ٔ شیر نر
گذر کرد تیرش به پیکان و پر.
فردوسی .
امیر نیزه بگذارد و بر سینه ٔ وی زخمی زد استوار. (تاریخ بیهقی ). در آن اضطراب لگدی چند بخایه و سینه ٔ وی رسید. (تاریخ بیهقی ).
بفرش و اسب واستام و خزینه
چه افرازی چنین ای خواجه سینه .
ناصرخسرو.
چون حقه ٔ سینه برگشایم
جز نام تو در میان مبینام .
خاقانی .
زنان سمن سینه ٔ سیم ساق
بهر کار با او کنند اتفاق .
نظامی .
گنج نظامی که طلسم افکن است
سینه ٔ صافی و دل روشن است .
نظامی .
- سینه ٔ انجمن ؛صدر مجلس . (فرهنگ فارسی معین ).
- سینه به سینه ؛ نقل بدون واسطه ، بدون نوشته و کتاب . شفاهاً. روبه رو. (یادداشت بخط مؤلف ).
- سینه به سینه با کسی برخوردن ؛ با او مصادف شدن .
- سینه به سینه رفتن یا رسیدن ؛ رسیدن علم و آگاهی از نسلی به نسلی و طبقه ای به طبقه ای بزبان و شفاهی بی وساطت کتاب و کتابت . (یادداشت بخط مؤلف ).
- سینه (را) صاف کردن ؛ اخلاط سینه را خارج کردن .
- || سرفه کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
- سینه ٔکوه ؛ نزدیک قله ٔ کوه . بالای دامنه . (یادداشت بخط مؤلف ).
|| حافظه . ذهن . ضمیر. خاطر :
در سینه ٔ ما خیال قدت
طوبی است در آتش جهنم .
خاقانی .
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
بقرآنی که تو در سینه داری .
حافظ.
چو حافظ گنج او در سینه دارم
اگرچه مدعی بیند حقیرم .
حافظ.
|| پستان زنان را نیز گویند مطلقاً خواه پستان انسان وخواه پستان حیوانات دیگر باشد از نر و ماده (کذا). (برهان ). به معنی پستان مجاز است . (آنندراج ). || طعنه . سرزنش . نکوهش . (برهان ). سرزنش . طعنه . ملامت . دشنام ، همچو طنز. (ناظم الاطباء).
... ادامه
690 | 0
مترادف: 1- صدر 2- پستان 3- ذهن، حافظه 4- دل، خاطر 5- گستره، پهنه، عرصه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: sīn] (زیست‌شناسی)
مختصات: (نِ) [ په . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: sine
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 125
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
chest | breast , bust , bosom , thorax
ترکی
göğüs
فرانسوی
poitrine
آلمانی
brust
اسپانیایی
pecho
ایتالیایی
petto
عربی
صدر | صندوق , قفص , خزانة الدولة , قفص صدري , أموال الخزينة , كلكل , وعاء محكم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "سینه" در زبان فارسی دارای چند کاربرد و اصول نگارشی است. در زیر به برخی از این نکات اشاره می‌کنم:

  1. معنی و کاربرد:

    • "سینه" به معنای بخش جلویی قفسه سینه در بدن انسان و همچنین به معنای جایگاه احساسات و عواطف به کار می‌رود. به عنوان مثال: "او درد عمیقی در سینه احساس کرد."
  2. نوشتار و املای صحیح:

    • همیشه از املای صحیح "سینه" استفاده کنید. توجه داشته باشید که این کلمه با "ی" یایی نوشته نمی‌شود.
  3. جملات و ساختارهای زبانی:

    • می‌توانید "سینه" را در جملات به عنوان اسم استفاده کنید. مثلاً: "سینه‌ام پر از غم است."
    • همچنین می‌توانید از "سینه" در ترکیبات مختلف استفاده کنید: "سینه‌زنی" (نوعی ورزش یا هنر در عزاداری) و "سینه‌سرا" (جایی برای شعرخوانی یا موسیقی).
  4. نکات نگارشی:

    • در نوشتار رسمی، بهتر است از علامت‌گذاری مناسب استفاده کنید. مثلاً استفاده از ویرگول قبل یا بعد از عبارت‌های توصیفی به درستی جملات را روشن‌تر می‌کند.
  5. توجه به هم‌نوایی:
    • در هنگام به کار بردن کلمه "سینه"، به هم‌نوایی آن با کلمات دیگر نیز توجه کنید. به عنوان مثال، استفاده از صفت‌ها یا قیدها در جملات به غنی‌تر شدن متن کمک می‌کند: "سینه‌ی او با عشق لبریز بود."

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "سینه" به طور صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در زیر چند مثال از استفاده کلمه "سینه" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. او با غرور سینه‌اش را جلو داد تا نشان دهد که چقدر به خودش افتخار می‌کند.
  2. در حین ورزش، احساس کردم که سینه‌ام به شدت درد می‌کند.
  3. او یک جلیقه زیبا به رنگ آبی بر تن داشت که سینه‌اش را به خوبی نشان می‌داد.
  4. سینه کوه‌ها در افق پوشیده از برف و ابرهای سفید بود.
  5. پزشک به او گفت که باید به نوعی ورزش کند تا قدرت سینه‌اش افزایش یابد.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: قفسه سینه، جعبه، صندوق، خزانه، تابوت، نوک پستان، وجدان، افکار، هر چیزی شبیه پستان، مجسمه نیم تنه، مجسمه، بالاتنه، ترکیدگی، انفجار، بغل، بر، پیش سینه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری