جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: شبگیر. [ ش َ ] (نف ، اِ مرکب ، ق مرکب ) صبح و سحرگاه . (برهان ). وقت سحر. پیش از صبح . اول صبح . (آنندراج ). اول صبح . (فرهنگ نظام ). سحرگاه . (ناظم الاطباء) : گرانمایه شبگیر برخاستی زبهر پرستش بیاراستی . فردوسی . به شبگیر شمشیرها برکشیم همه دامن کوه لشکر کشیم . فردوسی . دگر روز شبگیر هم پرخمار بیامد تهمتن بیاراست کار. فردوسی . شبگیر کلنگ را خروشان بینی دلها ز نوای مرغ جوشان بینی . منوچهری . شبگیر ز گل فاختگان بانگ برآرند گویی که سحرگاه همی خواب گزارند. منوچهری . روز سیم وقت شبگیر به شادیاخ رفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 402). من جاسوسان فرستاده ام و شبگیر دررسند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 353). امیر شبگیر برنشست و به کنار رود هیرمند رفت . (تاریخ بیهقی ص 516 چ ادیب ). شبگیر زند نعره کلنگ از دل مشتاق وز نعره زدن طعنه زند نعره زنان را. سنایی . بس آهو کو بکشت افتاد شبگیر جوی ناخورده خورد اندر جگر تیر. میرخسرو. ساقیا شبگیر شد شمع شبستانی بیار بزم روحانی به پا کن جام ریحانی بیار. مظهر کاشی . ز تیرگیش همی روشنی دهد بیرون بود هرآینه از شب دمیدن شبگیر. معزی نیشابوری . || حرکت کردن مسافر قبل از صبح تا روز به منزل برسد. (فرهنگ نظام ). راهی شدن پیش از سحر و بعد از نیم شب . (برهان ). در اصطلاح اهل سفر کوچ کردن آخر شب و این مقابل «ایوار» بود و بلند از صفات او و با لفظ کردن و زدن و افتادن و برکشیدن به کار رود. (آنندراج ) : وصل زلف او بدست کوشش و تدبیر نیست دوری این راه از کوتاهی شبگیر نیست . میرزا بیدل . یک ره نرسیدیم به شبگیر و به ایوار در سایه ٔ همسایه ٔ دیواربدیوار. هدایت . در سفر داشته تا شوق حرم خواب مرا صبح تا شام حکایت کند از شبگیرش . ظهوری . || کسی که در آخر شب برای عبادت برخیزد. || شب . || آخر شب . (ناظم الاطباء). - هنگامه ٔ شبگیر ؛ هنگامه ای که شب را فراگیرد. که در شب واقع شود : گر نقاب از آفتاب چهره برداری شبی از جهان هنگامه ٔ شبگیر بر هم میخورد. سالک یزدی . || که به شب کشد. که شب را دریابد. || نام مرغی است که در وقت صبح صدای حزین کند. (برهان ) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). هر حیوانی که در شب بخواند و تغنی کند. (ناظم الاطباء). 1- شب خيز
2- سحر، سحرگاه shabir شابير gecekuşu oiseau de nuit nachteule noctámbulo nottambulo
کلمه "شبگیر" به معنای مدت زمان نزدیک به غروب یا هنگام غروب است. در زبان فارسی، برای استفاده درست از این کلمه و دیگر کلمات مشابه، رعایت چند قاعده و نکته نگارشی ضروری است:
نقطهگذاری: اگر "شبگیر" در جملات استفاده شود، باید به قواعد نقطهگذاری توجه شود. مثلاً:
"در شبگیر، آسمان پر از رنگهای زیبا میشود."
تلفظ صحیح: به خاطر داشته باشید که تلفظ درست واژه به افزایش فهم و درک مطلب کمک میکند.
نحوهی استفاده: "شبگیر" معمولاً در جملات توصیفی به کار میرود. به عنوان مثال:
"خوابیدن در شبگیر به انسان آرامش میدهد."
ترکیبها: "شبگیر" را میتوان با واژههای دیگر ترکیب کرد تا معانی جدیدی بسازد. مانند:
"نور شبگیر"
"صدای شبگیر"
سازگاری با قاعدههای صرف و نحو: این کلمه به عنوان اسم، باید با ویژگیهای گرامری دیگر کلمات در جمله هماهنگ باشد. مثلاً:
"آن شبگیر زیبا بود." (صفت + اسم)
استفاده در متنهای ادبی: "شبگیر" در شعر و ادبیات فارسی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. در این حالت، توجه به صنایع ادبی و معانی استعاری آن نیز اهمیت دارد.
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "شبگیر" در جملات و متنهای خود استفاده نمایید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "شبگیر" در جمله آورده شده است:
در شبگیر، سایهها به آرامی بر روی زمین افتادند و فضای حیاط را دلانگیز کردند.
ما در شبگیر کنار آتش نشسته بودیم و به داستانهای قدیمی گوش میدادیم.
صدای پرندگان در شبگیر به گوش میرسید و فضایی دلنشین ایجاد کرده بود.
او در شبگیر به تماشای ستارهها نشسته بود و خیالپردازی میکرد.
شبگیرهای تابستان همیشه یادآور خاطرات شیرین من از کودکیام هستند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!