جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

šar'
shari'a  |

شرع

معنی: شرع . [ ش َ ] (ع اِ) دین و مذهب راست و آشکار. دین و آئین و کیش و مذهب . (ناظم الاطباء). آئینی که از جانب خداوند عالمیان بتوسط پیغمبران بر بندگان آمده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راه دین . (دهار). راه راست که حق تعالی برای بندگان نهاده و بدان امر کرده . (آنندراج ). مقابل عرف . راه پیداکرده ٔ خدا بر بندگان . سنت . شریعت . طریقت . فی اللغة عبارة عن البیان و الاظهار. یقال شرع اﷲ کذا؛ ای جعله طریقاً و مذهباً و منه المشروعه . (یادداشت مؤلف ) : چون ... خواستی [ سلطان ] که حشمت ... براند...ایشان ... وی را بیدار و هشیار کردندی از راه شرع . (تاریخ بیهقی ). نان همسایگان دزدیدن و به همسایگان دادن در شرع نیست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 420). قضاء اصفهان به برادر این قاضی دادند تا همان عدل و شرع در قضاء دارالملک پدید آمد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 18).
لکن ز نزد تو بضرورت همی روم
درشرع کارهای ضرورت بود روا.
امیرمعزی .
شرع را گنج روان از کلک اوست
عقل بر گنج روان خواهم فشاند.
خاقانی .
شه قزل ارسلان که در صف شرع
تیغ عدلش سر شر اندازد.
خاقانی .
سلطان شرع و خادم و لالای او بلال
من سر به پای لولوی لالا برآورم .
خاقانی .
بودی قوام شرع و به پیری ز مرگ تاج
با داغ و درد زیست درین دهر ناقوام .
خاقانی .
امتثال اولوالامر از لوازم شرع است . (سندبادنامه ص 6)
تا نکند شرع ترا نامدار
نامزد شعر مشو زینهار.
نظامی .
شعر تو از شرع بدانجا رسد
کز کمرت سایه به جوزا رسد.
نظامی .
شعر و شرع و عرش از هم خاستند
این دو عالم زین سه حرف آراستند.
عطار (مصیبت نامه ص 46).
شرع مستان را نیارد حدزدن .
مولوی .
ابی حکم شرع آب خوردن خطاست
وگر خون به فتوی بریزی رواست .
سعدی (بوستان ).
که را شرع فتوی دهد بر هلاک
الا تا نداری ز کشتنش باک .
سعدی (بوستان ).
کجا عقل یا شرع فتوی دهد
که اهل خرد دین به دنیا دهد.
سعدی (بوستان ).
باری اگر لابد خواهی کشت به تأویل شرع بکش ، گفت : تأویل شرع چگونه باشد. (گلستان سعدی ). درویشی را ضرورتی پیش آمد گلیم بدزدید حاکم فرمود که دستش بدر کنند، صاحب گلیم شفاعت کرد... گفتا به شفاعت تو حد شرع فرونگذارم . (گلستان سعدی ).
به داغ هجر چنانم که گر اجل برسد
به شرعم از تو ستانند خونبها ای دوست .
سعدی .
آن پنج ستون خانه ٔ شرع
قایم به وجود چاریار است .
سلمان ساوجی .
به هر جا شرع بر مسند نشیند
کسش جز در برون در نبیند.
وحشی .
- اهل شرع ؛ مجتهد و قاضی و فقیه و مفتی و وکیل . (ناظم الاطباء).
- شرع شریف ؛ شریعت اسلام . (یادداشت به خط دهخدا).
- شرع کردن با کسی ؛ ترافع و داوری کردن . (یادداشت مؤلف ) : محمود کاشانی پیش اصفهبد رسول فرستاد که سلطان با تو شرع می کند با سلطان به شرع باید والا آنچه سلطان می طلبد از حق خود بدادن . (تاریخ طبرستان ).
- شرع مصطفی ؛ کنایه از دین محمدی . دین اسلام :
توسن دلی و رایض تو قول لااله
اعمی وشی و قائد تو شرع مصطفی .
خاقانی .
دندانهای تاج بقا شرع مصطفی است
عقل آفرینش از بن دندان کن ضمان .
خاقانی .
- حکام شرع ؛ متصدیان و متولیان احکام شرعی . پیشوایان دین و شریعت : مجملاً لازمه ٔ منصب مطلق صدارت ، تعیین حکام شرع و مباشرین اوقاف و... با اوست ... و حکام شرع را مدخلیت در احداث اربعه نیست ... و در محال ایران حکم شرع یزد و ابرقوه و... و کبودجامه را صدر خاصه تعیین و امور... متوجه می شده اند. (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 2). مجملاً عزل و نصب مباشرین موقوفات .. اگر شرعی باشدهیچیک از حکام شرع و صدور را مدخلیتی در آن نیست ، بلکه شرعاً هرکس را واقف اوقاف متولی و صاحب اختیار قرار داده باشد مباشر خواهد بود. (تذکرةالملوک ص 3).
- شرع و عرف ؛ قضاوت شرعی و حکومت پادشاهی . (ناظم الاطباء).
- شرع و عقل ؛ دین و فلسفه ، کلما حکم به الشرع حکم به العقل . (یادداشت مؤلف ).
|| مثل و مانند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مانند و مثل چیزی . یقال : هذا شرع هذا و هذه شرعة هذه و هما شرعان ؛ ای مثلان . (منتهی الارب ). || (ص ) به معانی شَرَع . (ناظم الاطباء). رجوع به شرع شود. یقال : انتم فی هذا الامر شرع ؛ ای سواء؛ شما دراین کار برابرید. (مهذب الاسماء). || کافی . بسنده . حسب . و فی المثل : شرعک ما بلغک المحل ؛ یعنی :بس است از توشه آنقدر که برساند ترا به مقصد؛ در حق کسی گویند که او را تحریض به قناعت به اندک چیزی نمایند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مررت برجل شرعک من رجل ؛ ای حسبک ؛ یعنی : قابل آن است که او را طلب فرمایی . (واحد و تثنیه و جمع در آن یکسان است ). (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شرعک فلان ؛ ای حسبک ؛ بس است ترا فلان . (مهذب الاسماء). || طریقه و روش . (ناظم الاطباء). راه . (فرهنگ فارسی معین ). روش و طریقه . الناس شرع واحد و شَرَع ؛ یعنی بر یک روش و طریقه اند و کذا الناس فی هذا الامر شرع و شَرَع ؛ یعنی بر یک روش و طریقه اند و برابرند . (منتهی الارب ). رجوع به شَرَع شود :
فتنه خیزد ز چنین شرع که عشق تو نهاد
گر خبر یابد از این رخصت تو خواجه امام .
میرمعزی (از آنندراج ).
|| جای به آب درآمدن . مشرع . مشرعة. (یادداشت مؤلف ). || در فارسی کنایه از ایجادکردن است و با لفظ نهادن مستعمل . (آنندراج ).
... ادامه
751 | 0
مترادف: 1- آيين، دين، شريعت، طريقت، كيش، مذهب 2- راه، روش
متضاد: عرف
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (شَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: Sar'
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 570
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
shari'a
ترکی
Şeriat
فرانسوی
sharia
آلمانی
scharia
اسپانیایی
sharía
ایتالیایی
sharia
عربی
شريعة إسلامية | الشريعة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "شرع" در زبان فارسی به معنای قوانین و احکام دینی است که در宗 دین اسلام و به‌ویژه در فقه اسلامی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در نگارش این کلمه و استفاده صحیح از آن، نکات زیر قابل توجه است:

  1. املاء صحیح: کلمه "شرع" به همین شکل و با این املاء نوشته می‌شود. به هیچ وجه نباید آن را تغییر داد یا حروف آن را جابه‌جا کرد.

  2. نقطه‌گذاری: در متون formal، بخصوص متون دینی و فقهی، توجه به مکان قرارگیری کلمه در جمله و استفاده صحیح از علامت های نگارشی اهمیت دارد. برای مثال:

    • "شرع اسلام شامل مجموعه‌ای از قواعد و احکام است."
  3. استفاده در ترکیبات: کلمه "شرع" می‌تواند در ترکیبات و عباراتی مانند "شرع مقدس"، "شرع اسلام"، "شرع مقدس" و ... به کار رود. در این موارد، باید دقت شود که ترکیب‌هایی که استفاده می‌شود، مناسب و صحیح باشند.

  4. قید جمله: معمولاً کلمه "شرع" در جملات به عنوان اسم ظاهر می‌شود و به اتفاقات یا قواعد خاصی اشاره دارد. مثال: "مطالب شرع در کتاب‌های فقهی ذکر شده است."

  5. توجه به مفاهیم: هنگام استفاده از کلمه "شرع"، دقت کنید که مفاهیم و معانی مرتبط با آن به درستی بیان شوند و از سوءتفاهمات جلوگیری شود.

با رعایت این نکات، می‌توان به طور مؤثر و درست از کلمه "شرع" در متون فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "شرع" در جملات آورده شده است:

  1. مراسم عقد باید مطابق با اصول شرع انجام شود تا معتبر باشد.
  2. شرع اسلام، حقوق و وظایف هر فرد را به وضوح مشخص کرده است.
  3. تفسیرهای مختلف از شرع می‌تواند باعث اختلاف‌نظرها در جامعه شود.
  4. کسانی که به جایگاه شرع احترام نمی‌گذارند، ممکن است با مشکلات قانونی مواجه شوند.
  5. مقاله‌ای درباره تطابق قوانین مدنی با اصول شرع منتشر شد.

امیدوارم این جملات مفید باشند!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری