جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: شرق . [ ش َ ] (ع اِ) آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). ذکا. یوح . بوح . بیضا. خور. مهر. شارق . شمس . شید. (یادداشت مؤلف ). خورشید. (مهذب الاسماء) : چون در تنور شرق پزد نان گرم چرخ آواز روزه بر همه اعضا برآورم . خاقانی . || سپیدی و روشنی آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای برآمدن خورشید. (مهذب الاسماء). جای برآمدن آفتاب . مشرق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ) (از اقرب الموارد). خاور. مشرق . خلاف باختر. خلاف غرب . و در قدیم خاور و خوربران «خوروران » را به معنی مغرب به کار می بردنددر مقابل «خوراسان »، به معنی مشرق . (یادداشت مؤلف ): ماه نو ار در حجاب گشت و نهان شد داور شرق آفتاب وار بماناد. خاقانی . - شرق و غرب ؛ مشرق و مغرب . (ناظم الاطباء). خاور و باختر. - || کنایه از سراسر جهان . جهان مسکون : سخن تو در شرق و غرب روان است . (تاریخ بیهقی ). من در سخن عزیز جهانم به شرق و غرب کز شرق و غرب نام سخنور نکوتر است . خاقانی . از روی تو ندید در اطراف شرق و غرب وز رای شاه عادل روشنتر آفتاب . خاقانی . دیده ٔ شرق و غرب را بر سخنم نظر بود آه که نیست این نظر عین رضای شاهی ام . خاقانی . - || کنایه از دولتهای آسیایی و اروپایی :ملل شرق و غرب ؛ کشورهای شرق و غرب . - نقطه ٔ شرق ؛ اعتدال ربیعی است که آن رامشرق اعتدال نیز گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || زن خوبروی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شکاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نام مرغی میان غلیواج و چرغ . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مرغی است میان غلیواز و چرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نوری که از شکاف در به داخل بتابد. (از اقرب الموارد). || (ص ) تابان و روشن . (غیاث اللغات ). - خورشید شرق ؛ خورشید تابان . آفتاب خاوری : به پیش پدر شد چو خورشید شرق به یاقوت و زر اندرون گشته غرق . فردوسی . خاور، خاورزمين، شروق، مشرق، نيمروز باختر، غرب east,orient شرق doğu est ost este est
کلمه «شرق» در زبان فارسی به معنای سمت مقابل غرب و به طور خاص به ناحیهای از جهان اشاره دارد. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و استفاده صحیح از این کلمه در جملات فارسی اشاره میشود:
رایجترین حالت استفاده: معمولاً از کلمه «شرق» بدون هیچ تغییر و تصرفی استفاده میشود. به عنوان مثال:
«این کوه در شرق شهر قرار دارد.»
استفاده به عنوان سمت: وقتی از کلمه «شرق» به عنوان سمت استفاده میکنید، معمولاً آن را با نام مکانهای جغرافیایی یا دیگر عبارات توصیفی همراه میکنید:
«در شرق ایران، کویرهای وسیعی وجود دارد.»
قید مکان: میتوان از «شرق» به عنوان قید مکان نیز استفاده کرد:
«او به سمت شرق حرکت کرد.»
ترکیب با دیگر واژهها: در ترکیب با دیگر واژهها، معمولاً به صورت صفت و اسم استفاده میشود:
«شرقشناسی» (مطالعه درباره فرهنگها و ملل شرق)
نوشتن با حرف بزرگ: در موارد رسمی یا زمانی که کلمه «شرق» به یک منطقه جغرافیایی خاص اشاره دارد (مانند شرق آسیا)، میتوان آن را با حرف بزرگ نوشت:
«کشورهای شرق آسیا به سرعت در حال توسعه هستند.»
نکات تلفظی: توجه به تلفظ صحیح کلمه در نوشتار نیز مهم است؛ به طوری که معمولاً باید به صورت «شَرق» با «ش» تلفظ شود.
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه «شرق» در نگارش و گفتگوهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "شرق" در جملات مختلف آورده شده است:
خورشید در شرق طلوع میکند.
شهر ما در شرق کشور قرار دارد.
در شرق این منطقه، دشتهای وسیعی وجود دارد.
ما باید به سمت شرق برویم تا به مقصد برسیم.
در افسانههای قدیمی، شرق همیشه نماد امید و نوید بوده است.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا تمایل دارید در مورد موضوع خاصی صحبت کنید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر