جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

šer[a]yān
artery  |

شریان

معنی: شریان . [ ش ِرْ / ش َرْ ] (ع اِ) رگ جهنده . (از منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). رگ جهنده وآن رگی است که از قلب می روید و جدا می شود. ج ، شرائین ؛ عروق ضوارب . (یادداشت مؤلف ) . سرخرگ . (لغات فرهنگستان ). رگ جهنده به پارسی لال رگ گویند. ج ، شَرائین ، شِریانات . (از ناظم الاطباء). هر رگی جهنده و در آن روح به نسبت خون زیاده می باشد. (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). رگ که از دل روید وجمع آن شرائین است و رگ که از جگر روید ورید است و جمع آن اورده است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) :
زیرا که ولایت چو تنی هست و در آن تن
این حاشیه ٔ شاه رگ است و شریان است
دستور طبیب است که بشناسد شریان
چون با ضربان باشد و چون بی ضربان است .
منوچهری .
بیرون از این ، اندر دست دو رگ دیگر است از رگها که از دل رسته است و آن را شریان گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
شریانش دیده چون رگ بربط نه خون نه حس
خار و خسش به دیده ٔ رای اندر آمده .
خاقانی .
کوزه ٔ فصاد گشت سینه ٔ اوبهر آنک
موضع هرمبضع است بر سر شریان او.
خاقانی .
چشم ما خون دل و خون جگر از بس که ریخت
اکحل و شریان ما را دم نخواهی یافتن .
خاقانی .
دلم مرگ پسر عم سوخت و در جانم زد آن آتش
که هیمه اش عرق شریان گشت و دودش روح حیوانی .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 415).
- شریان بازی ؛ (در آنندراج بی آنکه توضیح داده شود آمده است و در فرهنگهای موجود به معنی و شرح آن دست نیافتیم ) :
اطفال کرشمه را به عهدت
شریان بازی کرشمه بازی است .
طالب آملی (از آنندراج ).
- شریان صدغ ؛ شریان صدغ دو باشد یکی از سوی راست و یکی از سوی چپ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به همان متن شود.
- شریان وریدی ؛ از این شریان هوا از ریه به قلب می رسد... و آن کوچکترین شرایین است . (از بحر الجواهر). رجوع به همان متن شود.
- شریان یافوخ ؛ شریان که به ملاج یعنی قسمت نرم جلو سر کودک متصل است . این شریان را ببرندو بریدن او به سبب سختی پوست سر دشخوار باشد و بریدن او ماده ٔ آب و سبل و جرب از چشم باز دارد و شقیقه ٔکهن را زایل گرداند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
|| درختی که از وی کمان سازند. (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). آنچه از درخت نبع در پایان کوه روید آن را شریان خوانند. (منتهی الارب ). درخت راش است . نبع. شوحط. قسمی از عضاة است . (یادداشت مؤلف ). درختی است . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). شجرالقسی . (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به مترادفات کلمه شود.
... ادامه
861 | 0
مترادف: سرخرگ، شاهرگ، نبض
متضاد: وريد
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی، جمع: شَرایین] (زیست‌شناسی)
مختصات: (ش یا شَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: SaryAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 561
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
artery
ترکی
arter
فرانسوی
artère
آلمانی
arterie
اسپانیایی
artería
ایتالیایی
arteria
عربی
شريان | شريان المواصلات , شريان نهر , الشريان
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "شریان" در زبان فارسی به معنای عروق خونی بزرگ است که خون را از قلب به دیگر نقاط بدن می‌برد. برای نگارش صحیح این کلمه و استفاده از آن در جملات، نکات زیر را در نظر داشته باشید:

  1. نقطه گذاری: استفاده مناسب از نقطه و ویرگول در جملات تاثیرگذار است. به عنوان مثال:

    • شریان‌ها وظیفه انتقال خون را به عهده دارند.
  2. تطابق نوع و تعداد: برای جمع بستن این کلمه از "شریان‌ها" استفاده کنید:

    • پزشک به بررسی شریان‌ها پرداخت.
  3. استفاده از صفات: می‌توانید از صفت‌های مشترک برای توصیف شریان‌ها استفاده کنید:

    • شریان‌های اصلی بدن بسیار حیاتی هستند.
  4. پیشوند و پسوند: در صورتی که بخواهید کلمه شریان را با پیشوند یا پسوندهای اضافی ترکیب کنید، دقت کنید که ساختار کلمه به هم نخورد. به عنوان مثال:

    • شریان‌های کرونر
  5. جملات توصیفی: می‌توانید جملات توصیفی بنویسید که شامل اطلاعات بیشتر در مورد شریان‌ها باشد:
    • شریان‌ها، به دلیل اهمیت بالایشان در سیستم گردش خون، مورد توجه بسیاری از پزشکان و دانشمندان قرار دارند.

اگر سوال خاصی در مورد کاربرد یا معانی دیگر این کلمه دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "شریان" در جمله آورده‌ام:

  1. شریان‌های خونی در بدن انسان، وظیفه انتقال اکسیژن و مواد مغذی به بافت‌ها را دارند.
  2. شریان‌های اصلی قلب به ریه‌ها و سایر اعضای بدن متصل می‌شوند.
  3. در هنگام ورزش، شریان‌های بدن به طور طبیعی گشاد می‌شوند تا خون بیشتری به عضلات برسد.
  4. پزشکان با استفاده از تصویربرداری اشعه ایکس می‌توانند وضعیت شریان‌ها را بررسی کنند.
  5. انسداد شریان می‌تواند منجر به مشکلات جدی مانند سکته قلبی شود.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، لطفاً بفرمایید!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری