جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

شعر گفتن

معنی: شعر گفتن . [ ش ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) شدو.
(تاج المصادر بیهقی ). قرض . (تاج المصادر بیهقی ). الهام . انشاد. سرودن شعر. گفتن شعر. (یادداشت مؤلف ). مقص . (منتهی الارب ). اِشعار. (منتهی الارب ). شَعْر. شِعْر. (منتهی الارب ) :
مگوی شعر پس ار چاره نیست از گفتن
بگوی تخم نکو کار و رسم بد بردار.
بوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ).
روزگاری کآن حکیمان سخنگویان بدند
کرد هر یک را به شعر نغز گفتن اشتهی .
منوچهری .
خواجه بوسهل زوزنی دوات و کاغذ خواست و بیتی چند شعرگفت . (تاریخ بیهقی ).
شعر گفتن به عذر سیم و شکر
مختصر عذرخواه مختصر است .
خاقانی .
|| مدح کردن به شعر. ستایش کردن به شعر : عاقبت کار آدمی مرگ است اگر امروز اجل رسیده است کس باز نتواند داشت که بر دار کشند یا جز دار که بزرگتر از حسین علی نیم . این خواجه [ بوسهل زوزنی ] که مرا [ حسنک را ] این میگوید مرا شعر گفته است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 181).
یک چند به زرق شعر گفتن
بر شعر سیاه و چشم ازرق .
ناصرخسرو.
... ادامه
486 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1120
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
قافية | بيت شعر , شعر , قصيدة مقفاة , قرزم , قفى , نظم شعرا رديئا , نظم الشعر المقفى

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری