جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

šekāf
gap  |

شکاف

معنی: شکاف . [ ش ِ / ش َ ] (اِ) چاک و رخنه و شق و ترک و درز و شکافتگی و گسستگی و دریدگی . (از ناظم الاطباء). رخنه و چاک . (برهان ). خرّ. عَق ّ. فُجّة. (منتهی الارب ). فرجه . چاک . صدع . کاف . دریدگی . فرجه در دیوار و امثال آن . فتق . فلق . ترک . تراک . کفتگی . کافتیدگی . ترکیدگی . غاچ . شکافتگی . شَق ّ. شِق ّ. خرق . درز: از شکاف در؛ از درز در. (یادداشت مؤلف ) : تا آنکه حق بایستد بر جای خود و بسته شود شکافها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312). از آن جانب که بریده بود انثیین او [بوزینه ] در شکاف چوب آویخته شد. (کلیله و دمنه ).
فلک شکافد حکمش چنانکه دست نبی
شکاف ماه دوهفت آشکار میسازد.
خاقانی .
روضه ٔ آتشین بلارک توست
با وجودی شکاف ناوک توست .
خاقانی .
- شکاف افتادن ؛ رخنه پدید آمدن . دریده شدن . پاره شدن :
در لحاف فلک افتاده شکاف
پنبه می بارد از این کهنه لحاف .
؟
- شکاف خوردن ؛ ترک خوردن . ترک برداشتن . ترکیدن . کفیدن . (یادداشت مؤلف ).
- شکاف دادن ؛ شکافتن . کافتن . دریدن و پاره کردن . ترکاندن . (یادداشت مؤلف ).
- شکاف قلم ؛ شق . فاق . فرق . جلفة. فتحه . (از یادداشت مؤلف ).
- امثال :
هرچه در قرآن کاف است در قبای او شکاف است .
|| رخنه و چاک کوه . || غار و مغاره . (از ناظم الاطباء).
- شکاف کوه ؛ سلع [ س َ / س ِ ] . (منتهی الارب ). فالق . لَهِب . لِهب . قُعبة. شقب [ ش َ / ش ِ ]. شعب [ ش َ / ش ِ ] . (منتهی الارب ): مغارة؛ شکاف در کوه . کهف . غار. (دهار). || کلافه ٔ ابریشم . (از ناظم الاطباء). ابریشم کلافه کرده را نیزگویند. (برهان ) (از لغت فرس اسدی ) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری ) :
شکوفه همچو شکاف است و میغ دیباباف
مه و خور است همانا به باغ در صراف .
ابوالمؤید بلخی (از اسدی ).
|| تفرقه : برای ایجاد شکاف در بین دولتها میکوشد» (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از سوراخ فرج یا دُبُر. (یادداشت مؤلف ) :
برافشاندم خدوآلود چله درشکاف او
چو پستان مادر اندر کام بچه ٔ خرد در چله .
عسجدی .
|| گنجه . (فرهنگ فارسی معین ). اشکاف . گنجه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اشکاف شود. || (نف مرخم ) شکافنده و رخنه کننده و جداکننده ، و همیشه بطور ترکیب استعمال میشود، مانند: سینه شکاف ؛ چیزی که سینه را می درد و چاک میزند. ناچخ تیز عمرشکاف ؛ یعنی تبرزین تیزی که رشته ٔ زندگانی می درد. (از ناظم الاطباء). در ترکیب بمعنی شکافنده آید، چون : خاراشکاف . کوه شکاف . گورشکاف . (فرهنگ فارسی معین ). شکافنده . (انجمن آرا) (از برهان ). به معنی نعت فاعلی در ترکیب ، چون : دل شکاف . موشکاف . کوه شکاف . سندان شکاف . (یادداشت مؤلف ).
- آهن شکاف ؛ که آهن را بشکافد و سوراخ کند :
سپاهی بهم کرد چون کوه قاف
همه سنگ فرسای و آهن شکاف .
نظامی .
- پهلوشکاف ؛ که پهلوی کسی یا حیوانی را بدرد :
به مقراضه ٔتیر پهلوشکاف
بسی آهو افکند با نافه ناف .
نظامی .
چو فردا علم برکشد بر مصاف
خورد شربت تیغ پهلوشکاف .
نظامی .
- خاراشکاف ؛ که سنگ سخت خارا را بشکند و پاره کند :
ز خاریدن کوس خاراشکاف .
نظامی .
- خفتان شکاف ؛ که زره را بدرد :
سنان سر خشت خفتان شکاف
برون رفت از فلکه ٔ پشت و ناف .
نظامی .
- دل شکاف ؛ شکافنده ٔ دل . که دل را بدرد :
بزد هر دو را نیزه ٔ دل شکاف
بدرّیدشان از گلو تا به ناف .
اسدی (از جهانگیری ).
- زَهره شکاف ؛ که زهره ٔ کسان را بشکافد و بدرد :
ز بس بانگ شیپور زهره شکاف
بدرّید زهره بپیچیدناف .
نظامی .
- گردون شکاف ؛ که آسمان را بدرد و بشکافد :
غریویدن کوس گردون شکاف .
نظامی .
- مغفرشکاف ؛ که زره و کلاه خود را بدرد:
که کشورگشایان مغفرشکاف ...
(بوستان ).
... ادامه
876 | 0
مترادف: 1- تراك، ترك، چاك، درز، شكافتگي، غاز 2- رخنه، روزن، روزنه، سوراخ، شعاب، شقاق، منفذ 3- كهف 4- تفرقه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (بن مضارعِ شکافتن)
مختصات: (ش ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: SekAf
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 401
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
gap | split , slot , fracture , notch , crack , slit , cleft , break , breach , incision , chasm , flaw , breakthrough , crevice , craze , interstice , cut , scar , seam , rip , stoma , suture , fraction , hiatus , chink , nick , chap , slash , chine , hair crack , rake
ترکی
açıklık
فرانسوی
Écart
آلمانی
lücke
اسپانیایی
brecha
ایتالیایی
spacco
عربی
فجوة | فراغ , عجز , نقص , فرجة , فتحة , إنقطاع في التسلسل , ممر ضيق , فلجنة , ممر جبلي , فرجة الشرارة , حدث فجوة في , انشق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "شکاف" در زبان فارسی به معنی فاصله یا تجزیه‌ و تفکیک بین دو چیز، یا به معنای حفره و شکاف در یک سطح است. برای نگارش صحیح و استفاده مناسب از این کلمه، باید به نکات زیر توجه کنید:

  1. نحوه نوشتن: کلمه "شکاف" به صورت پیوسته و با حروف فارسی نوشته می‌شود و در ابتدای جمله، حرف "ش" باید بزرگ نوشته شود (شکاف).

  2. تلفظ: این کلمه به صورت "شکاف" (با تأکید بر "ش" و "ک") تلفظ می‌شود.

  3. استفاده در جملات: می‌توان از کلمه "شکاف" در جملات به عنوان اسم استفاده کرد. به عنوان مثال:

    • "در دیوار یک شکاف بزرگ ایجاد شده بود."
    • "شکاف بین دو قشر اجتماعی باعث بروز مشکلاتی در جامعه شده است."
  4. قوانین نگارشی: در نوشتار، اگر کلمه "شکاف" به همراه صفت یا قید استفاده شود، باید توجه داشت که این عبارات باید از نظر نحوی صحیح باشند. مثلاً:

    • "این شکاف عمیق است."
    • "شکاف به تدریج بزرگ‌تر می‌شود."
  5. شیوه‌های ادبی: در ادبیات فارسی، ممکن است "شکاف" به عنوان نماد یا استعاره نیز به کار رود. برای مثال:
    • "شکاف میان آرزوها و واقعیت‌ها."

به طور کلی، توجه به اصول نگارشی و قواعد زبان فارسی هنگام استفاده از کلمه "شکاف" می‌تواند به بهبود کیفیت نوشتار کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "شکاف" آورده شده است:

  1. در کوهستان، شکاف عمیقی وجود دارد که باید از آن با احتیاط عبور کنیم.
  2. شکاف‌های اجتماعی در جامعه ما نیاز به توجه بیشتری دارند.
  3. این شکاف بزرگ در زمین نشان‌دهنده زلزله‌ای قوی است که اخیراً اتفاق افتاده است.
  4. برای پر کردن شکاف‌های اطلاعاتی، لازم است که تحقیق بیشتری انجام دهیم.
  5. به دلیل عدم هماهنگی، شکافی بین اعضای تیم ایجاد شده است.

اگر مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا موضوع خاصی مدنظرتان است، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!


واژگان مرتبط: وقفه، دهنه، شق، انشعاب، نفاق، ترک، دو بخشی، چاک، رخ، کلون در، چفت در، شکاف کوچک، شکستگی، شکست، انکسار، بریدگی، فرو رفتگی، چوب خط، شکاف چوبخط، خش، تق تق، کاف، ترق و تروق، چنگال، تنفس، تفریح، نقض عهد، نقض عهد کردن، برش، فرق بسیار، پرتگاه عظیم، عیب، خدشه، کاستی، پیشرفت غیرمنتظره، عبورازمانع، رسوخ مظفرانه، شوق، دیوانگی، شور، فاصله، سوراخ ریز، قطع، مقطع، تخفیف، جای زخم یا سوختگی، اثر گناه، بخیه، درز لباس، خط اتصال، رگه نازک معدن، منفذ تنفسی، شکاف دهان، کسر، ذره، برخه، التقای دو حرف با صدا، صدای بهم خوردن فلز، جرنگ جرنگ، دندانه، مرد، مشتری، جوانک، فک، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، دره تنگ و باریک، مهره استخوان پشت جانوران، گوشت مازه، شن کش، چنگک، شیار، شیب، فاجر

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری