جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: شمعی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به شمع. (ناظم الاطباء). || قسمی رنگ و آن سبز تیره است . (یادداشت مؤلف ). رنگی است سبز مایل به سیاهی و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته که آن را در عرف هند مونگیه گویند. (آنندراج ). - لباس شمعی (شمعی لباس )؛ جامه ای که سبز تیره باشد : تنم ز آتش می خواست جامه درپوشد لباس شمعی را از دکان شمع گرفت . حکیم زلالی (از آنندراج ). عاشق کسی بود که برآید به رنگ دوست شمعی لباس در بر پروانه ٔ من است . سالک یزدی (از آنندراج ). || مروارید که رنگ او میانه ٔ زردی و سبزی بود و شفاف نباشد. (جواهرنامه ). || (حامص ) شمع بودن . شمعصفتی : من آن خاکم که مغزم دانه ٔ توست بدین شمعی دلم پروانه ٔ توست . نظامی . candle, spark plug, prop, stanchion شمعة، العمل مبكرا جدا، الشمعة وحدة القياس، فحص البيضة mum une bougie eine kerze una vela una candela شمع، تکیه، پایه، پشتی صندلی وغیره، پشتیبان، نگهدار، تیر، حائل، سایبان یا چادر جلو مغازه
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر