جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: شوری . [ را ] (ع اِمص ) مشورت کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). مشورت . (مهذب الاسماء). کنکاش . کنکاش کردن . (منتهی الارب ). مشورة. (غیاث اللغات ). مشورت و کنکاش . (ناظم الاطباء). مشاورت . سگالش . (یادداشت مؤلف ). رایزنی . (فرهنگ فارسی معین ) : و امرهم شوری بینهم . (قرآن 38/42). عقل را با عقل دیگر یار کن امرهم شوری بخوان و کار کن . مولوی . || (اِ) هیأتی که برای مشورت گرد هم آیند. (فرهنگ فارسی معین ). نخستین شوری در اسلام بدینسان بود که چون عمربن الخطاب را از ابولؤلؤ زخم رسید صحابه نزد او آمدند و از ولایت عهد پرسیدند. او گفت شش تن یعنی علی و عثمان و طلحه و زبیرو عبدالرحمن و سعد پس از من تا سه روز با یکدیگر شور کنند و بر یکی از این شش تن متفق شوند و مردی از انصار را با پنجاه تن بر آنان گماشت و انصاری را گفت اگر از این جماعت پنج کس بر یکی اتفاق کنند و یکی خلاف کند او را بکش و اگر چهار تن بر یکی اتفاق و دو تن اختلاف کنند آن دو تن را بکش و اگر سه تن بر کسی و سه تن دیگر بر دیگری متفق شوند پسرم عبداﷲ را حکم کن و فرموده بود عبداﷲ در شوری حاضر شود اما در انتخاب خلیفه دخالت نکند و فقط با پیش آمدن شق ثالث حکم باشد. (یادداشت مؤلف ) : ... فصبرت علی طول المدة و شدةالمحنة حتی اذا مضی لسبیله جعلها فی جماعة زعم انی احدهم فیاللّه و للشوری . (خطبه ٔ شقشقیة). فلم یکن للشاهد ان یختار و لا للغائب ان یرد و انما الشوری للمهاجرین و الانصار. (نهج البلاغه نامه ٔ شماره ٔ 6). - اهل شوری ؛ (انجیل لوقا 23:5 یکی از اجزای سنهدرین ) و چنان معلوم است که بعضی از اجزای این مجلس ادعای مسیح را تصدیق نمودند و با آن مکر و حیله و جبری که بر ضد او و تابعانش فراهم کرده بودند مقاومت کردند. (قاموس کتاب مقدس ). - رجال شوری ؛ علی بن ابی طالب (ع )، عثمان بن عفان ، طلحةبن عبیداﷲ، زبیربن العوام ، عبدالرَحمن بن عوف و سعدبن ابی وقاص . (از نهج البلاغه شرح شیخ محمد عبده ). - مملکت شوری ؛ شوروی . روسیه ٔ کمونیست با دول متحده ٔ آن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شوروی و روسیه شود. salinity, brininess التملح، الملوحة tuzluluk salinité salzigkeit salinidad salsedine شور
واژهٔ «شوری» در زبان فارسی به چندین معنا و زمینه کاربرد دارد و قواعد نگارشی مربوط به آن بستگی به نوع کاربردش دارد. در زیر به برخی از نکات مربوط به این کلمه اشاره میشود:
معنا و کاربرد:
«شوری» به معنای شور و حرارت است، مانند شور و حال در موسیقی یا شعر.
همچنین میتواند به معنی نیروی شورشی یا ناآرامی نیز باشد.
همچنین به معنای شوری در مزه، که نشاندهندهٔ خاصیت نمکین است.
نگارش صحیح:
این کلمه باید به صورت «شوری» نوشته شود و از نوشتن آن به شکلهای نادرست مانند «شوری»، «شوریی» اجتناب شود.
جملهسازی:
برای استفاده از «شوری» در جملات، باید دقت کنید که با دیگر واژهها همخوانی داشته باشد. به عنوان مثال:
«او در شعر خود شوری خاص ایجاد کرده است.»
«شوری در این غذا موجب افزایش طراوت و خوشمزگی آن شده است.»
نکات نگارشی:
اگر «شوری» در متن قرار میگیرد، باید به قرابت معانیاش توجه گردد تا مفهوم دقیق منتقل شود.
همچنین بهتر است در انتخاب مترادفها و جملات، دقت شود که معنای کلمه باcontext همخوانی داشته باشد.
فعل و صفت مرتبط:
اگر بخواهید از فعل یا صفت مرتبط با آن استفاده کنید، میتوانید به کلماتی مانند «شور» یا «شوریدن» اشاره کنید.
با رعایت این نکات میتوانید به درستی و با دقت از کلمه «شوری» در نوشتههای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در این جشنواره، شوری خاصی در بین مردم حس میشد و همه با شادی و نشاط به فعالیتها参加 کردند.
شوری در طعم غذاهای این رستوران باعث شده است که مشتریان همواره به آنجا برگردند.
شیوع بیماریهای روانی در جامعه، شوری از نگرانی و اضطراب را در بین خانوادهها ایجاد کرده است.