جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

šeytān
Satan  |

شیطان

معنی: شیطان . [ ش َ ] (اِخ ) ابلیس . (ناظم الاطباء). (از ماده ٔ شطن شطوناً، یعنی دور شد دور شدنی ) و وجه تسمیه آن است که از درگاه حضرت آفریدگار مطلق رانده شده است . برخی گفته اند از ماده ٔ شاط شیطاً می باشد که به معنی هلاک شدن است ، بنابراین وزن آن فعلان است و وجه تسمیه نیز ظاهر است . در مجمعالسلوک گفته است که «شیطان آتشی است ناصاف که آمیخته به تاریکی کفر است در جسم و روان آدمی مانند جریان خون روان است ». علماء در تفسیر این لفظ از آیت مبارکه ٔ «شیاطین الانس و الجن » (قرآن 112/6) اختلاف دارند، واین اختلاف بر دو قول است : قول اول آن است که شیاطین همگی فرزند ابلیسند جز آنکه وی فرزندان خود را به دو قسمت ساخت ، قسمتی را مأمور وسوسه ٔ بنی نوع بشر ساخت و قسمت دیگر را مأمور وسوسه ٔ جن کرد، پس قسم اول شیاطین انس و قسم دوم شیاطین جنند. قول دوم آن است که شیاطین هر متمرد نافرمانی از نوع جن و انس را نامند و از این رو پیغمبر (ص ) به ابوذر فرمود: هل تعوذن باﷲ من شر شیطان الانس و الجن ؟ ابوذر گفت : مگر برای بنی آدم هم شیطان وجود دارد؟ فرمود: بلی شیاطین انس شریرتر از شیاطین جنند، و این قول ابن عباس است که امام فخر رازی در تفسیر بیان کرده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). وجودی مظهر خبث و شرارت که موجب گمراهی و شرک و غرور و ظلم و بدبختی افراد بشر گردد. اهریمن . ابلیس . در قرآن و روایات اسلامی آمده که وی نخست فرشته بود و چون از امر الهی مبنی بر سجده کردن آدم (ع ) امتناع کرد از درگاه احدیت رانده شد و به اغوا و اضلال خلق پرداخت . (از فرهنگ فارسی معین ). رأس الکفر. جم . خابل . خیتعور. سفیف . سرفح . غَرور. ابلیس . ابوقرة. شر. اجدع . بلاز. شیخ نجدی . ابولبینی . ابوخلاف . خناس . حارث . دیو. باطل . ابومره . ابوالعیزار. عزازیل . اجدع . (منتهی الارب ). این کلمه با تیتان یونانیان شباهت دارد. عرب گمان کند که هر شاعری را شیطانی است و از جمله شیطان فرزدق شاعر معروف عمرو نام داشته است . (یادداشت مؤلف ). ابوالجن . ابوفزه . ابوکروس . ابولیلی . ابومخلد. الابیض . (المرصع). ترجمه ٔ لفظ یونانی دیاپوس می باشد که به معنی سخن چین است ، و آنرا ابدون و اپلیون یعنی هلاک کننده و فرشته ٔ جهنم نیز گویند. (از قاموس کتاب مقدس ) : به خبر اندر است که آن روز که عیسی از مادر جدا شد اندر آن ساعت ... هرچه بر روی زمین شیطان بود بر ابلیس گرد آمدند، آن مهتران ایشان گفتند بر روی زمین حدیثی آمد و ندانیم که آن چیست ، ابلیس سه شبانه روز بر روی زمین همی گشت تا به عیسی رسید، او را دید که از مادر آمده دانست که این حدیث است .(ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). چون دانست که [ خواجه حسن ] که کار خداوندش ببود... خویشتن را به دست شیطان نداد. (تاریخ بیهقی ). این نامه بدو رسید لختی هم شیطان در او دمیده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410).
به قول ، نده ٔ یزدان قادرند ولیک
به اعتقاد، همه امتند شیطان را.
ناصرخسرو.
گرگی تو نه میر مر خراسان را
سلطان نبود چنین ، تو شیطانی .
ناصرخسرو.
با قوت تو زمره ٔ کفار را چه قدر
شیطان چه پای دارد با حمله ٔ شهاب .
رشید وطواط.
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
دلت خلد است خالی ساز از طاوس و شیطانش .
خاقانی .
آدم از او به برقع همت سپیدروی
شیطان از او به سیلی حرمان سیه قفا.
خاقانی .
بس ای خاقانی از تلقین فاسد
که شیطان می کند تلقین سودا.
خاقانی .
ما ناوکی ودعوت ما تیر ناوکی
تیری کز او علامت شیطان دریده ایم .
خاقانی .
تو صاحب کار جبرئیلی
بدگوی تو نیمکار شیطان .
خاقانی .
بول شیطان مکن به قاروره
پیش چشم طبیب عقل مدار.
خاقانی .
خدایا هیچ درمانی و وقعی
ندانستیم شیطان و قضا را.
سعدی .
- امثال :
شیطان خانه ٔ خود را خراب نکند . (امثال و حکم دهخدا).
گوش شیطان کر . (امثال و حکم دهخدا).
- از خر شیطان پیاده شدن ؛ از قصدی سوء بازایستادن . از لجاج و عناد دست برداشتن . (یادداشت مؤلف ).
-شیطان الفلا؛ تشنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطش . (اقرب الموارد).
- شیطان در شیشه کردن ؛ در افسانه های ایرانی شیاطین و جادوها شیشه ای دارند که هرگاه کسی آنرا بشکند شیطان بمیرد. کنایه از غالب آمدن بر کسی یاچیزی یا کاری : هرکه درگاه ملوک لازم گیرد... و شیطان هوا را به افسون خرد در شیشه کند... هرآینه مراد خویش ... او را استقبال واجب بیند. (کلیله و دمنه ). رجوع به شیشه ٔ عمر در ذیل ماده ٔ شیشه شود.
- شیطان رجیم ؛ شیطان رانده ٔ (درگاه خدا) :
طمع پیر و جوان باز چو شیطان رجیم .
اسکافی (از تاریخ بیهقی ).
- شیطان منظر؛ که منظری چون شیطان دارد : پس و پشت هر دو سماط هفتصد فیل هیون شکل کوه پیکر شیطان منظر بداشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 333).
... ادامه
1489 | 0
مترادف: 1- ابليس، اهريمن، ديو، عفريت، عفريته، هرماس، هرمس 2- زبل، زرنگ، محيل 3- آتشپاره، بازيگوش، تخس، شرور
متضاد: آدم
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: شَیطان، جمع: شیاطین]
مختصات: (شَ یا ش ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: SeytAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 370
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
Satan | devil , demon , Lucifer , fiend , deuce , Beelzebub , Mephistopheles , bogey , tempter , pawpaw , Archfiend , bogie , bogy , daemon , papaw , naughty , mischievous , impish , maleficent , puckish , arch , disobedient , satan
ترکی
Şeytan
فرانسوی
satan
آلمانی
satan
اسپانیایی
satán
ایتالیایی
satana
عربی
إبليس | شيطان , الشيطان
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "شیطان" در زبان فارسی قواعد خاصی برای نگارش و استفاده دارد. در ادامه به برخی از این قواعد اشاره می‌کنم:

  1. نوشتار و املاء: کلمه "شیطان" با شین و یای چندان، تاء مربوطة نوشته می‌شود. این کلمه به معنای موجودی است که در متون دینی و فلسفی به عنوان نماد شر و وسوسه معرفی شده است.

  2. استفاده در جملات: کلمه "شیطان" می‌تواند به عنوان اسم مفرد و ناظر به معانی مختلف به کار رود. به عنوان مثال:

    • "شیطان در وسوسه کردن انسان‌ها نقش دارد."
    • "بعضی از رفتارهای ما از ناحیه شیطان است."
  3. مفاهیم مرتبط: واژه "شیطان" در متون دینی به موجودی اشاره دارد که در مقابل خوبی و حقیقت قرار می‌گیرد. این کلمه ممکن است با اسامی دیگر مانند "ابلیس" یا "رجیم" نیز در متون بیان شود.

  4. قواعد صرفی: در فارسی، "شیطان" جمع خاصی ندارد و به صورت مفرد استفاده می‌شود. در صورتی که نیاز به جمع‌آوری باشد، می‌توان از ترکیباتی نظیر "شیطان‌ها" یا "شیطان‌های" استفاده کرد.

  5. نکات نگارشی: این کلمه در جملات و متن‌ها معمولاً به صورت ساده و بدون هیچ گونه علامت اضافی نوشته می‌شود و در پایان جمله نیز باید به سمت نقطه یا نشانه نگارشی ختم شود.

با رعایت این قواعد می‌توانید به درستی از کلمه "شیطان" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در داستان‌های قدیمی، شیطان معمولاً نماد وسوسه و فریب است.
  2. او همیشه بر این عقیده بود که شیطان در جزئیات کوچک زندگی پنهان شده است.
  3. برخی افراد معتقدند که شیطان می‌تواند در افکار منفی و ناامیدی نفوذ کند.

واژگان مرتبط: عفریت، ابلیس، روح پلید، نویسنده مزدور، خارخسک، دیو، اهریمن، جنی، ستاره صبح، خونی، ادم بسیار شریر، دولو، دوخال، جن، دوکور، بعلزبوب، مفیستوفل، وسوسه گر، اغوا کننده، دیو بزرگ، غول، لو لو، سرکش، بدذات، شریر، نا فرمان، موذی، بدجنس، بدسگال، خبیی، شیطان صفت، جنمانند، جن خو، تبه کار، زیان اور، فریبنده، ناقلا، اصلی، متمرد، نامطیع، سرپیچ، خیره

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری