جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

sābun
soap  |

صابون

معنی: صابون . (معرب ، اِ) سابون است . گرم و خشک ، مفرح جسد، منضج ، ملین ، مدرّ و جالی است . (منتهی الارب ). از مخترعات هرمس است ، و طریق ساختن او آن است که از قلی یک جزو و از آهک نصف او، نرم سائیده در ظرفی یا حوضی کرده با پنج مثل آن آب و تا دو ساعت بر هم زنند و باید سوراخی در بن ظرف باشد و مسدود کرده که بعد از ته نشین شدن ، سوراخ را باز کرده آب صافی به ظرف دیگر رود، و باز آب تازه ریخته بر هم زده و تکرار عمل کنند تا تندی در جرم او نماند، و آبها را جداگانه ضبط کرده ، و بقدر ده مثل آب اول روغن زیتون را بر روی آتش گذاشته بتدریج اول از آب آخر به خورد او دهند تا مجموع آبها تسقیه شود و مثل خمیر گردد، پس خشک کرده ریزه کنند و بعضی بجای روغن زیتون روغن دنبه و روغن کنجد و روغن قرطم و بیدانجیر و امثال آن میکنند، و بهترین همه ٔ اقسام قسم اول است . در آخر سیم گرم و خشک و مقطع و معفن و اَکّال و منضج و ملین أورام و جالی و حمول او مخرج جنین زنده و مرده و مُدِرّ حیض و در این امور مجرب است و ضماد او با مثل آن حنّا جهت درد زانو و عرق النسا و نمش و کلف . و با زیبق و سلیمانی جهت درد مفاصل مزمنه مجرب و با روغن گل سرخ جهت خشک کردن زخمهای سر اطفال و قروح شهدیه که بهر چند روز ازاله و تجدیدکنند، و با سرگین کبوتر و امثال آن جهت گشودن دمل وشستن موی با آن جهت رفع چرک و قمل و رشک ، و با لعابها جهت حکه و جرب و رفع آثار، نافع و شیاف او مسهل ورافع قولنج و مخرج کرم مقعد و مدرّ بول و شرب دو مثقال او تا چهار درهم کشنده به جراحت امعاء و احشا است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). معروف است و آن چیزی باشد که بدان جامه و امثال آن شویند و مسهل خلط خام است . (برهان قاطع). گرم و خشک بود در چهارم و مفرح اعضا بودو بحکم ، قولنج بگشاید، و مسهل خلط خام بود و چون شافه از وی به خود برگیرند ورمها را نضج دهد. و شریف گوید: چون در میان خرقه ٔ صوف نهند و حزاز و قوبا را بدان بمالند بحکم زایل کند، و اگر با هم چندِ آن نمک بیامیزند و در حمام بمالند حکه و جرب ریش شده را نافع بود. و اگر هم چندان حنا بیامیزند و بر زانو طلا کنند درد زانو ساکن کند و بر نمش طلا کردن زود زایل کند و چون طلا کنند بر ریشهاء شهدیه و هفت روز رها کنند پس به آب گرم بشویند هیچ دوا بهتر از این نبود. و چون دو درم از وی با هم چندِ آن باسلیقون و هم چند آن نوره ٔآب دیده بر ریش خضاب کنندو در حمام بعد از آن که شسته باشد پاک و نیم ساعت صبر کنند موی را سیاه کند و چون بر اورام بلغمی دشخوار نضج نهند با ادویه که موافق بود، نضج دهد. و چون بر اورام نهند با ادویه که گشاینده ٔ اورام بود، مانند حُرْف و سرگین کبوتر و اصل قثاءالحمار، فعل وی قوی گرداند، و بر سر جراحتها طلا کردن بگشاید، و آب وی اگر بخورند کشنده بود، نزدیک به خوردن نوره است و مداوای وی به قی کنند، به آب گرم و روغن کنجد و بعد از آن ، آبگوشت از مرغ و روغن بادام . (اختیارات بدیعی ). از صناعت قدیمه است ، قیل وجد فی کتب هرمس و انه وحی و هو الاظهر. و بهترین نوع آن آن است که از زیت خالص و قلی پاکیزه و نوره ٔ پاک ساخته محکم بپزند و خشک کرده به وضع مخصوصی ببرند و آن را عراقی نامند، نه از آنجهت که در عراق سازند بلکه این صفت بر آن غلبه یافته و آن را در اعمال حلب وشام پزند و صابون مغربی آن است که نبریده و محکم نپخته باشند و مانند نشاسته ٔ پخته است . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). در زبان عبری آن را بوریت گویند، و بمعنی پاک کننده باشد. در أرمیا 2:22 در میان صابون و نطرون تفاوت میگذارد. در ایام قدیم و حالیه آب یا خاکستر بعض از نباتات را از برای پاک کردن استعمال کرده و میکنند، نباتاتی که در شوره زار و نم»زارها میروید دارای نمک قلیا میباشد و در عمل شیشه گری و صابون سازی مستعمل است . خاکستر درخت صنوبر و برخی نباتات دیگر دارای نمک شوره هستند. مردمان سلف این املاح و قلیا را باروغن و دهنیات دیگر مخلوط کرده صابونی مایع ترتیب میدادند، و از برای شستن تن و لباس و تصفیه ٔ فلزات نیز استعمال میکردند. صابون منجمدی که فعلاً در فلسطین فراوان است در قدیم الایام در نزد مصریان و اغلب قدماءمعروف نبود... (قاموس کتاب مقدس ص 553). و در طب صابون هایی بکار است که هر یک بنام جزء عامل آن بدان نام مشهور است : صابون گوگرد. صابون سوبلیمه . صابون قطران . صابون گلسیرین و غیره : و این شهر ترمذ بارگه ختلان و چغانیان است و از وی صابون نیک و بوریای سبز و بادبیزن خیزد. (حدود العالم ص 66). و از او [از بست ] کرباس و صابون خیزد. (حدود العالم ص 63).
گویی بطّ سپید جامه به صابون زده ست
کبک دری ساقها در قدح خون زده ست .
منوچهری .
توبه کن از هربدی که بر تنت و دین
جانْت چو پیراهن است و توبه چو صابون .
ناصرخسرو.
به صابون دین شوی مر جانْت را
بیاموز کاین بس نکو گازری است .
ناصرخسرو.
دل ز بدیها به دین بشوی ازیراک
پاک شود دل به دین چوجامه به صابون .
ناصرخسرو.
جامه به صابون شده ست پاک و خرد
جامه ٔ جان را بزرگ صابون شد.
ناصرخسرو.
جان به صابون خرد بایدت شستن کاین جسد
تیره ماند گر مر او را جمله در صابون کنی .
ناصرخسرو.
باهجو تو من مدح نیامیزم ازیرا
بقال نیامیزد صابون به شکر بر.
سوزنی .
به وفا جمع را چو صابون باش
نیست گردی چو گردها شویی .
خاقانی .
قرصه ٔ خورشید که صابون تست
شوخ
گن جامه ٔ پرخون تست .
نظامی .
قرص خورشید در این طشت فلک صابونی است
که از او جامه ٔ ارواح مطهر گردد.
نظام قاری .
جهان که شست به صابون مهر جامه ٔ چرخ
چه رشک میبرد از رختهای گازر ما.
نظام قاری .
در عین چرک و چربی رختم ز دست صابون
گه کف زنانْست بر سر گه پای مانده در گل .
نظام قاری .
جانم از تن چو تن ز جان شده کاهان
صابون از جامه کاست ، جامه ز صابون .
ادیب نیشابوری .
و صابونهای معروف ایران در آشتیان ، یزد، اطراف تهران ، قم ، اسپاهان تهیه میشود. اخیراً هم کارخانه ٔ صابون پزی در تهران ، تبریز، اسپاهان دایر شده . (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 218).
- جاصابونی ؛ ظرفی است که در آن صابون نهند.
- حلوای صابونی ؛ روغنجوش . زُلنبع. مشخته . مشاش .نوعی از حلواست که با عسل و نشاسته و در بعض جاها با دوشاب و روغن کنجد کنند : و اغلب حلواهاءنیکو چون هاشمی و صابونی و لوزینه ... نهادند. (نوروزنامه ص 13).
نه هر بیرون که بینندی درونش همچنان باشد
بسا حلوای صابونی که زهرش در میان باشد.
سعدی (مفردات ).
کند وعده مرا یک دم به ذوق وصلتش دلبر
زهی حلوای صابونی ، زهی پالوده ٔ شکّر.
؟
- صابون او به جامه ٔ کسی خوردن ؛ زیان و آسیبش بدو رسیدن : صابونش به جامه ٔ همه خورده است ؛ همه کس را فریفته است . به همه زیان رسانیده است . نظیر: تل پاک نگذاشته . (امثال و حکم ).
- صابون به پای (زیر پای ) کسی مالیدن ؛ او را فریفتن .
- صابون رَقّی ؛ صابون عراقی است که در قریه ٔ رَقّة از اعمال شام سازند و آن مصنوع از زیت و پیه است . (فهرست مخزن الادویة ص 26).
... ادامه
693 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [معرب، مٲخوذ از لاتینی] (شیمی)
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: sAbun
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 149
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
soap
ترکی
sabun
فرانسوی
savon
آلمانی
seife
اسپانیایی
jabón
ایتالیایی
sapone
عربی
صابون | صبون , مال يرشى به , تملق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "صابون" یک اسم فارسی است و در نوشتار و گفتار قواعد خاصی دارد. در اینجا به برخی از این قواعد و نکات نگارشی مربوط به کلمه "صابون" اشاره می‌کنم:

  1. املا: کلمه "صابون" با حرف "ص" شروع می‌شود و به "ن" ختم می‌شود. هر دو نیم‌صدا (حروف صدادار) و صامت (حروف بی‌صدا) به درستی باید استفاده شوند.

  2. جمع‌سازی: جمع کلمه "صابون" به صورت "صابون‌ها" (جمع سالم) نوشته می‌شود. در فارسی، برای جمع بستن اسم‌های مختص به مشابه، از واژه "ها" استفاده می‌شود.

  3. تعریف و کاربرد در جمله: کلمه "صابون" می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول یا دیگر نقش‌های نحوی در جمله استفاده شود. به عنوان مثال:

    • صابون در دستم است. (فاعل)
    • او صابون را برداشت. (مفعول)
  4. استفاده از صفات: "صابون" می‌تواند با صفات مختلفی توصیف شود. به عنوان مثال:

    • صابون معطر
    • صابون طبیعی
  5. نکات نگارشی:
    • در جملات، کلمه صابون باید به‌دقت در مکان درست قرار گیرد و از تکنیک‌های نگارشی مانند ویرگول یا نقطه برای تفکیک جملات استفاده کرد.
    • برای نشانه‌گذاری و تاکید، گاهی می‌توان از علامات نگارشی مانند قلاب، داش یا کاما نیز استفاده کرد.

با رعایت این اصول و قواعد، می‌توان نوشتار و گفتار دقیق‌تری درباره کلمه "صابون" داشت.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. این صابون را از مغازه خریدم و بوی بسیار خوشایندی دارد.
  2. استفاده از صابون‌های طبیعی برای پوست مفیدتر است.
  3. بچه‌ها با صابون حباب‌های بزرگ و زیبایی درست کردند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری