جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: طائر. [ ءِ ] (ع اِ) پرنده . (منتهی الارب ) : روزگار عنود، و دهر کنود... طائر روح او را [ امیر ابونصر را ] بسنگ حادثه ٔ حرض ، از آشیانه ٔ تن آواره ساخت . (ترجمه ٔ تعزیت نامه ٔ عتبی در پایان ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 449). گر بپر گوئیش گوید اُشترم ور بگوئی بار گوید طائرم . مولوی . طائر دولت اگر بازگذاری بکند یار بازآید و با وصل قراری بکند. حافظ. طائر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم . حافظ. || کردار. کار. عمل . ج ، طَیر. جج ، طیور و اطیار. قوله تعالی : الزمنا طائره فی عنقه (قرآن 13/17)؛ ای عمله . (منتهی الارب ). || دماغ . (منتهی الارب ). || آنچه بدان فال گیرند نیک باشد یا بد. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). قوله تعالی : قالوا طائرکم معکم . (قرآن 19/36). گفتند فال بد و شوم شما با شماست . (تفسیر ابوالفتوح رازی سوره ٔ یس ). طائرکم عندکم ؛ ای فالکم (قرآن ، تفسیر ابوالفتوح رازی سوره ٔ نمل ). || عمل مرد که مقلد آن است . || بهره . || روزی . || خشم . (منتهی الارب ). || و فی الحدیث کأن ّ علی رؤسهم الطیر؛ ای ساکنون هیبة. و اصله ان ّ الغراب یقع علی رأس البعیر، فیلقط منه القراد، فلایتحرک منه البعیر، لئلا ینفر عنه الغراب . (منتهی الارب ). || حظّ. بخت . (دهار). - ساکن الطائر ؛ باتمکین . (منتهی الارب ). - طائران فلک ؛ فرشتگان . طائران قدس : گرت باید که طایران فلک زیر پرّت بپرورند بناز هرچه جز لااله الاّاﷲ همه در قعر بحر لا انداز. سنائی . - طائر سدره ؛ طائر سدره نشین ، کنایه از جبرئیل است . (برهان ). - طائر قدس ؛ طائر عرش . جبرئیل . (آنندراج ). - طائر قدسی ؛ کنایه از فرشته و ملک باشد. (برهان ). - طائر قیاس ؛ کنایه از قوه ٔ دراکه : منقار بند کرده ز سستی هزار جای تا اولین دریچه ٔ او طایر قیاس . عرفی (آنندراج ). - طائر قبله نما ؛ مرغ قبله نما. رجوع به مرغ قبله نما شود. (آنندراج ). - طائر میمون ؛ بخت نیک . اقبال . بخت : دولت سعدش ببوسد هر زمانی آستین طائر میمونش باشد هرزمانی خواستار. منوچهری . طالع مسعود پیش بخت تو طالع شود طائرمیمون فراز تخت تو طائر شود. منوچهری . دیدن او بامداد خلق جهان را به ْ بود از صد هزار طائر میمون . فرخی . the bird تير kuş l'oiseau der vogel el pájaro l'uccello
کلمه "طائر" در زبان فارسی به معنای پرنده است و از نظر نگارشی و قاعدهگذاری در جملات میتواند به شکلهای مختلفی استفاده شود. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
استفاده صحیح: کلمه "طائر" معمولاً در متون ادبی و شعر بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. در زبان محاورهای و نوشتاری رایجتر، معمولاً از کلمه "پرنده" استفاده میشود.
ترکیبها: این کلمه میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود، مثلاً "طائر آسمان" یا "طائر خوشخوان". استفاده از صفات قبل از آن نیز متداول است.
قواعد جمع: جمع کلمه "طائر" در زبان عربی "طیور" است، اما در فارسی، ممکن است از کلمه "پرندگان" به عنوان جمع استفاده شود.
وجهه ادبی: در زبان فارسی، "طائر" به دلیل زیبایی و شاعرانه بودنش در اشعار و نثر ادبی استفاده میشود. میتوان در این نوع متون از آن بهره جست.
نکات نگارشی:
کلمه "طائر" معمولاً به صورت مفعول در جملات به کار میرود، لذا در جملات باید به ساختار جمله توجه شود.
همچنین، توجه به اعرابگذاری در متون عربی که ممکن است به این کلمه اشاره داشته باشد، لازم است.
بهطور کلی، هنگام استفاده از "طائر" به زمینه و نوع متن (ادبی یا محاورهای) توجه کنید و از کاربردهای آن در ترکیبات و جملات مختلف بهره بگیرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
۱. در باغ وحش، طائر زیبای طوطی توجه همه بازدیدکنندگان را جلب کرد.
۲. در افسانهها، طائرانی mythical با رنگهای درخشان به زندگی تازهای امید میدهند.
۳. طائرانی که در فصل بهار مهاجرت میکنند، نشاندهنده تغییرات طبیعی در محیط زیست هستند.