جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tā'un
plague  |

طاعون

معنی: طاعون . (ع اِ) مرگامرگی . ج ، طواعین . (منتهی الارب ). شآمت و مرگ عام . (لطایف ). || وبا. (دهار). داءالشوکة که مرضی است الیافی عام و کشنده . || دبل . زقمة. (منتهی الارب ). || مجازاً شعرا آن را به معنی تلخ و طاعون و طاعونی را به معنی تلخی به کار برده اند :
آن را که نوش و شهد و شکر بودی
امروز زهر و حنظل و طاعونی .
ناصرخسرو.
جیحون خوش است و بامزه و دریا
از ناخوشی و زهر چو طاعون است .
ناصرخسرو.
به یکی جاهل اگر بیم کند نوشت
نوش کی گردد آن شربت طاعونی .
ناصرخسرو.
لفظ طاعون در فارسی گاه بصورت مصدر مرکب استعمال شود و در حالی که (لازم ) باشد با مصدر گرفتن و چون متعدی بود با مصادر زدن و رسیدن به کار رود: فلانی طاعون گرفت (لازم ). فلان را طاعون زد یا طاعون رسید. (متعدی ). || جوش . بثره ای باشد کوچک ، مانند باقلا سرخ یا سیاه با سوزش بسیار. (غیاث از بحرالجواهر). بثره ای باشدبقدر کُنار صحرائی با کبودی و سوزش و تب وبائی لازم اوست . (غیاث از حدود الامراض ). || ورمی بودکه در خصیه یا پستان یا بغل یا بن ران واقع شود، ازماده ای سمی که عضو را فاسد کند و قی و غثیان و خفقان همراه آن بود. (غیاث از کفایة منصوری ). هر آماس که در گوشت نرم افتدی . چون گوشت پس گوش یا در گوشت غددی چون پستان و خایه و گوشت بن زفان یا در جایگاهی فراخ چون بغل دست و بیغوله ٔ ران ، آن را طاعون گویند. پس اتفاق بر آن کردند که طاعون آماس گرم را گویند که در جایها افتد. و حرارت و سوزانیدن آن از اندازه بیرون بود. و ماده ٔ آن مستحیل گشته باشد. و همچون زهری شده و عضو را تباه کند. و رنگ او رنگ حوالی او بگرداند، و مضرت آن بطریق شریانها به دل باز دهد، و خفقان و غشی آرد، طاعون آن را گویند. علامتها: آنچه در گوشت پس گوش و در بغل و در پستان افتد کشنده باشد از بهر آنکه به دماغ و به دل نزدیک بود و آنچه رنگ او سرخ بود یا بزردی گراید سلیم تر باشد و آنچه بسیاهی گراید سخت بد باشد. و طاعون اندر هواهای بد و سالهای وبائی و اندر شهرها که آنجا بیشتر بود بسیار افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). طاعون ، بالیونانیة کل ورم یظهر للحس ثم حصص بالحار القتال السریع التعفن . الکائن فی نحوالمراق والمغابن و یطلق علی الوباء للتلازم الحاصل بینهما غالباً و الا فبینهما عموم و خصوص و جهیان و هوفی الحقیقة بثر کالباقلا فازید مادته الدم المتعفن و فاعله الحرارة الناریة و صورته شی ٔ مستدیر ینزف الدم و الصدید و غایته ازهاق النفس و شره ما فی الابط الشمال لمجاورته القلب فالفخذ الایمن فالابط الایمن فالفخذ الایسر، فالعنق علی الاصح . و قیل آلاباط شر من الفخذین هذا من حیث المکان و من حیث الزمان ما کان عند زیادة الدم و هیجانه و ذلک فی الایام الربیعیة و لو فی الخریف و من حیث اللون الاسود الکمد فالاخضر فالاصفر فالاحمرو متی قارنته حمی و اختلاط عقل و تواتر فی النفس و النبض فمهلک لامحالة لان الکیفیة الردیئة قداتصلت بالقلوب و اسرع الناس هلاکاً به الاطفال فالاغراب خصوصاً نحوالزنجی والهندی لضعف المزاج بکثرة التحلیل فالدموی فالصفراوی و ندر فی السوداوی و هو وبائی فی الاصح من العامة و حقیقته اجتماع بخارات عفنة تصعد بالامطار فی الازمنة الصیفیة و اسبابه حکمیة کثرة الرطوبة و الحرارة و یبس الشتاء و کون السنة ربیعیة و کثرة الملاحم فیعفن الهواء بدم القتلی فیلقی فی الحیوان و الثمار و المیاه و تؤکل فیفسد الدم و تجمعه الی المواضع الرخوة خراجاً ان اشتدت الرطوبة و الافنفاطات نزافة. (داود انطاکی ص 152).
- روی چون طاعون داشتن و روی چون طاعون کردن ؛ کنایه از ترشروئی که شعرا در شعر به کار برده اند :
آن کنی از بیهشی کز شرم آن گر بررسی
وقت هشیاری ز انده روی چون طاعون کنی .
ناصرخسرو.
زهد چبْود؟ هر چه جز حق روی از آن برتافتن
زهد نبود، روی چون طاعون و قطران داشتن .
سنائی .
... ادامه
387 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی] (پزشکی)
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: tA'un
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 136
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
plague | pestilence , bubonic plague , pest , lues
ترکی
veba
فرانسوی
peste
آلمانی
pest
اسپانیایی
plaga
ایتالیایی
appestare
عربی
طاعون | بلاء , كارثة , مصدر إزعاج , وباء , أصابه بطاعون , أزعج , عذب , نزل به كارثة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "طاعون" در زبان فارسی به معنای یک بیماری واگیردار و خطرناک است. برای نوشتن این کلمه و استفاده از آن در جملات، برخی از نکات قاعده‌ای و نگارشی عبارتند از:

  1. اصلاح و قواعد نوشتاری: کلمه "طاعون" یک اسم نکره است و در جملات به عنوان اسم اصلی یا اسم معرفه مورد استفاده قرار می‌گیرد. مثلاً:

    • "طاعون در قرون وسطی باعث مرگ هزاران انسان شد."
  2. نحوه قرارگیری در جمله: مانند دیگر اسم‌ها، می‌توان آن را در جملات به عنوان فاعل، مفعول یا complemento استفاده کرد. مثال:

    • "شناسایی نشانه‌های طاعون اهمیت زیادی دارد."
    • "ما باید درباره طاعون بیشتر مطالعه کنیم."
  3. نکات نگارشی: از نقطه‌گذاری درست استفاده کنید و به ساختار جملات توجه کنید. توجه به پاراگراف‌بندی و جدا کردن جملات طولانی با علامت نگارشی مناسب نیز مهم است.

  4. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه "طاعُون" (با "و" در انتها) است که در آن حرف "ع" به صورت غلیظ ادا می‌شود.

  5. استفاده از کلمات مرتبط: در متن می‌توان از کلمات و عبارات مرتبط استفاده کرد، مانند "بیماری واگیردار"، "سلامت عمومی"، "اپیدمی" و غیره.

در نهایت، هنگام نوشتن درباره طاعون، باید به دقت و صحت اطلاعات توجه کرد و از منابع معتبر استفاده نمود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. طاعون در قرون وسطی زندگی میلیون‌ها انسان را تحت تاثیر قرار داد و تأثیر عمیقی بر تاریخ اروپا گذاشت.
  2. پس از شیوع طاعون، کشورها قوانین سختگیرانه‌ای برای کنترل بیماری‌ها وضع کردند.
  3. منابع تاریخی فراوانی درباره‌ی تبعات اجتماعی و اقتصادی طاعون در دوران قدیم وجود دارد.

واژگان مرتبط: سرایت مرض، افت، بلاء، بیماری طاعون، ناخوشی همه جاگیر، غده خیارکی، مایه ازار واسیب، سیفلیس، کوفت، سیفیلیس، سفلیس

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری