جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: طعنه زدن . [ طَ ن َ / ن ِ زَ دَ] (مص مرکب ) عیبجوئی کردن . || مجازاً، توبیخ و سرزنش کردن . بد گفتن . خرده گرفتن : به دل کین همی داشت [ گرزم ] ز اسفندیار ندانم چه شان بود ز آغاز کار هر آنجا که آواز او آمدی از او زشت گفتی و طعنه زدی . دقیقی (از شاهنامه ). ما را بدان لب تو نیاز است در جهان طعنه مزن که با دو لب من چرا چخی . کسائی . چه زنی طعنه که با هیزان هیزند همه که توئی هیز و توئی مسخره و شنگ و مشنگ . خطیری . به یتیمی و دوروئیت همی طعنه زنند نه گل است آنکه دوروی و نه دُر است آنکه یتیم . اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389). چند زنی طعنه ٔ باطل که تو مرتبت یاران را منکری . ناصرخسرو. طعنه چه زنی مر مرا بدان کم از خانه براندند اهل عصیان . ناصرخسرو. ز رغم آنکه به خاقانی تو طعنه زنند غم تو شادی من شد که شادمان بادی . خاقانی . ای طعنه زده به دیگرانم در کاهش جان من فزوده . خاقانی . بر طرز عنصری رَوَد و خصم عنصری است کاندر قصیده هاش زند طعنه های چست . خاقانی . از دست عشق چون به سفالی شراب خورد طعنه نخست در گهر جام جم زند. خاقانی . مرا طعنه مزن در عشق فرهاد به نیکی کن غریب مرده را یاد. نظامی . چه طعنه زنی مرا که من نیز در سوختنم به بی قراری . عطار. که صواب این است و راه این است و بس کی زند طعنه مرا جز هیچکس . مولوی . آنکه میلرزد ز بیم رد او آنکه طعنه میزند بر جد او. مولوی . طعنه بر عیب دیگران مزنید. (گلستان ). همه حمال عیب خویشتنیم طعنه بر عیب دیگران چه زنیم . سعدی . یاسمین روئی که سرو قامتش طعنه بر بالای عرعر میزند. سعدی . چون صدف پروردم اندر سینه دُرّ معرفت تا به جوهر طعنه بر دُرهای دریائی زدم . سعدی . طعنه برحیرت سعدی نه به انصاف زدی کس چنین روی نبیند که نه حیران ماند. سعدی . به طعنه ای زده باد آنکه بر تو خواهد بد که بار دیگرش از سینه برنیاید وای . سعدی . کجائی ای که تعنت کنی و طعنه زنی تو بر کناری و ما اوفتاده در غرقاب . سعدی . ترا آسمان خطبه مسجد نوشت مزن طعنه بر دیگری در کنشت . سعدی . یکی طعنه میزد که درویش بین زهی پارسایان پاکیزه دین . سعدی (بوستان ). طعنه بر من مزن به صورت زشت ای تهی از فضیلت انصاف تن بود چون غلاف و جان شمشیر کار شمشیر میکند نه غلاف . جامی (بهارستان ). سزد گر طعنه حیوانی زند بر زاهدان طالب که باز از دست ساقی جرعه ای نوشید و آدم شد. طالب آملی (از آنندراج ). - امثال : گذشت آنکه عرب طعنه بر عجم میزد . taunt, quip, needle, reproach تهكم، سخرية، سخرية مهينة، سخر، استهزأ، دفعه بالتوبيخ الساخر، عال، مرتفع جدا سرزنش کردن، شماتت کردن، دست انداختن و متلک گفتن، مزه ریختن، ایهام گفتن، سوزن دوزی کردن، با سوزن تزریق کردن، اذیت کردن، عیب جویی کردن از، ملامت کردن، سرکوفت دادن، خوار کردن
عبارت "طعنه زدن" در زبان فارسی به معنای انتقاد کنایهآمیز یا به تمسخر گرفتن شخصی یا موضوعی است. در استفاده از این عبارت، رعایت برخی اصول نگارشی و قواعد زبان فارسی اهمیت دارد:
جایگاه فعل: در جمله، "طعنه زدن" به عنوان یک فعل مرکب محسوب میشود و باید در قالب جمله درست و منطقی استفاده شود. مثلاً:
او به دوستانش طعنه زد.
ضمیر و فاعل: در جملات باید به استفاده صحیح از ضمائر و فاعلها توجه کرد. مثلاً:
آنها با طعنه زدن به یکدیگر، احساسات خود را نشان دادند.
نقطهگذاری: بعد از استفاده از این عبارت و برای جدا کردن آن از جملات دیگر، استفاده صحیح از ویرگول و نقطهگذاری مهم است. مثلاً:
وقتی او طعنه زد، دیگران متوجه احساسات او شدند.
تناسب در زمان فعل: توجه به زمان فعل و تطابق آن با زمان جمله نیز اهمیت دارد. مثلاً:
او در هنگام صحبت طعنه میزناد، یا: او دیروز طعنه زد.
استفاده از علائم نگارشی: برای بیان بهتر و واضحتر معنا، میتوان از گیومه برای نشان دادن عباراتی که مستقیماً از زبان شخصی بیان میشود، استفاده کرد. مثلاً:
او گفت: "به نظر شما، آیا من طعنه زدم؟"
با رعایت این نکات، میتوان از عبارت "طعنه زدن" به طور مؤثر و درست در نگارشهای خود استفاده کرد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: سرزنش کردن، شماتت کردن، دست انداختن و متلک گفتن، مزه ریختن، ایهام گفتن، سوزن دوزی کردن، با سوزن تزریق کردن، اذیت کردن، عیب جویی کردن از، ملامت کردن، سرکوفت دادن، خوار کردن
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر