جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

talh
tallers  |

طلح

معنی: طلح . [ طَ ] (ع اِ) یکی از بزرگترین درختان نوع عضاه . ام غیلان . (مهذب الاسماء). رجوع به ام غیلان شود. درخت خارآورد و گویند درخت ام غیلان . (مهذب الاسماء). مغیلان . خار مغیلان . درختی بزرگ و خاردار در ریگستان . (منتخب اللغات ). سمر. سمرة. (منتهی الارب ). قال بشربن ابی حازم :
للّه دَرﱡ بنی حداء من نفر
و کل جار علی جیرانه کلب
اذا عدوا و عصی الطلح ارجلهم
کما تنصب وسط البیعة الصلب .
(و انما یعنی انهم کانوا عرجاً فارجلهم کعصی الطلح و عصی الطلح معوجة). (البیان والتبیین ج 3 ص 53). العلفة؛ ثمرةالطلح .(البیان والتبیین ج 2 ص 127). || اقاقیا . || درخت کیله . (منتخب اللغات ). درخت موز که به هندی کیله گویند. (غیاث ). موز . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (دهار) (مجمل ). طلح منضود. موز. || شکوفه ٔ خرما که از غنچه پدید آید. کارد. (مهذب الاسماء). شکوفه ٔ خرما. (منتخب اللغات ). شکوفه ٔ نخستین خرمابن . طلع. (منتهی الارب ). کویلة. چگرد. رجوع به چگرد شود. || آب تیره ٔ باقی مانده ٔ در تک حوض . (منتهی الارب ). || (ص ) مرد گرسنه . (منتهی الارب ). خالی شکم از طعام . (منتخب اللغات ).
... ادامه
568 | 0
مترادف: 1- خار، مغيلان، درخت صمغ عربي 2- موز
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی] (زیست‌شناسی) [قدیمی]
مختصات:
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 47
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
tallers
عربی
تطل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "طلح" به معنای "خاک نرم" یا "خاک حاصل‌خیز" است و در بعضی از متون فارسی به کار می‌رود. اما این واژه کمتر در محاوره‌ها و متون رایج دیده می‌شود. قواعد نگارشی کلی برای این کلمه به شرح زیر است:

  1. نحو: کلمه "طلح" می‌تواند به عنوان اسم به کار رود و به اصطلاح می‌تواند مضاف یا مضاف‌الیه باشد. به عنوان مثال: "زمین طلح" یا "محصولات طلح".

  2. نقطه‌گذاری: اگر جمله‌ای شامل این کلمه باشد و نیاز به نقطه‌گذاری داشته باشد، باید از ویرگول، نقطه، یا سایر نشانه‌های نگارشی به درستی استفاده شود. به عنوان مثال: "محصولات طلح، شامل گندم و جو است."

  3. تلفظ: در صورتی که بخواهد در متن‌های ادبی یا شعر به کار رود، بهتر است به لحاظ تلفظ و لحن نیز مد نظر قرار گیرد.

  4. آوردن در متن: در کلام و نوشته‌ها اگر از این کلمه استفاده می شود، باید توجه داشت که خواننده با معنا یا مفهوم آن آشنا باشد یا توضیحات لازم در مورد آن ارائه شود.

در کل، استفاده درست و مناسب از این واژه نیازمند آگاهی از زمینه و بافت نوشتاری است.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. طلح در زبان فارسی به معنای نوعی چوب باکیفیت و مقاوم است که در ساخت مبلمان مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  2. در دوران گذشته، طلح به عنوان یکی از مواد اصلی در صنایع دستی ایرانی شناخته می‌شد و هنرمندان با آن آثار زیبایی خلق می‌کردند.
  3. باغبانان با استفاده از طلح‌های مرغوب، می‌توانند درختان قوی و سالمی را پرورش دهند که در برابر عوامل محیطی مقاوم‌تر باشند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری