جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ظالم . [ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ظلم . کسی که چیزی را در غیر موضع خود نهد. بیداد. بیدادگر. ستمگر. ستمکار. جافی . جابر. متعدی . مردم آزار. جفاکار. غاشم . غشوم . قاسط. ظلم کننده : هیچ نیاید که رنج بیند یک روز ظالم در روزگار خویش و نه غافل . ناصرخسرو. با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات ... و قمع ظالمان ... حاصل است ... می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه ). اقوال پسندیده مدروس گشته ... و مظلوم محق ذلیل و ظالم مبطل عزیز. (کلیله و دمنه ). زن گفت ای ظالم متهور برخیز. (کلیله و دمنه ). سخن که جز به مدیح تونظم داده شود سخنسرای بود ظالم و سخن مظلوم . سوزنی . ظالم که کباب از دل درویش خورد چون درنگری ز پهلوی خویش خورد. محیی الدین یحیی . - ظالم دست کوتاه ؛ تعبیری است مثلی ، آنکه با وجودضعیف بودن ستمکار یا مایل به ستم کردن است . || نعت از ظَلم . درخشان . آبدار (دندان ). || کسی که شیر را قبل از گرفتن سرشیر بنوشد. ج ، ظالمون ، ظالمین ، ظُلَّم ، ظَلَمة. || (اِ) نوعی از گیاه که شاخ تر و نرم دارد. عشبی است که آن را شاخهای طولانی باشد. || صوف را نیز گویند. بيدادگر، بي رحم، جابر، جبار، جفاپيشه، جفاكار، ستمكار، ستمگر، سخت دل، سرپنجه، سفاك، شرير، شقي، متعدي، مردم آزار دادگر oppressor, tyrant, despot, incubus, represser, ruthless, unjust, oppressive, cruel, wroth, remorseless, grim, unsparing, the tyrant المضطهد، ظالم، القامع، الطاغي، جائر، الظلم acımasız cruel grausam cruel crudele ستمکار، غاصب، حاکم ستمگر یا مستبد، سلطان ظالم، حاکم مطلق، سلطان مستبد، کابوس، بختک، مانع شونده، غیر عادلانه، بی انصاف، ناروا، ستم پیشه، ناراحت کننده، غم افزا، بی رحم، ظالمانه، بیدادگر، غضبناک، خشمگین، براشفته، ترسناک، شوم، سخت، عبوس، بی دریغ، اسراف کننده
... ادامه
921|0
مترادف:بيدادگر، بي رحم، جابر، جبار، جفاپيشه، جفاكار، ستمكار، ستمگر، سخت دل، سرپنجه، سفاك، شرير، شقي، متعدي، مردم آزار
کلمه "ظالم" در زبان فارسی به معنای کسی است که به دیگران ظلم میکند یا ناعدالتی روا میدارد. در اینجا به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
نحوی:
"ظالم" میتواند به عنوان صفت به کار رود. به عنوان مثال: "این فرد ظالم است."
همچنین میتواند به عنوان فاعل در جملات کاربرد داشته باشد: "ظالمی در حق مردم ظلم کرد."
صرف و نحو:
"ظالم" به صورت مفرد و جمع به کار میرود. جمع آن "ظالمان" یا "ظلمه" است.
میتوان از این کلمه در ترکیبات مختلف استفاده کرد: "ظالمی با قلبی سنگی" یا "ظالم هیچ گاه آرام نمیگیرد."
نگارش:
این کلمه باید به صورت صحیح و با رعایت املاء نوشته شود: "ظالم" (با "ظ" و "م").
در پایان جمله یا هر گربهای که در آن به کار میرود، باید قواعد علامتگذاری (مانند نقطه و ویرگول) رعایت شود.
معانی و متضادها:
متضاد "ظالم"، "عادل" و "نیکوکار" است.
میتوان از کلمه "ظلم" به عنوان مصدر آن استفاده کرد.
قید:
"ظالم" میتواند با قیدهایی نظیر "به شدت" یا "بسیار" توصیف شود: "او به شدت ظالم است."
با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "ظالم" در جملات فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
ظالم کسی است که حق دیگران را نادیده میگیرد و به ظلم و ستم میپردازد.
در برابر ظلم ظالمین، باید ایستادگی کرد و صدای حق را بلندتر کرد.
تاریخ بشریت همیشه شاهد است که ظالمین در نهایت به عاقبت نیکی دچار نمیشوند.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: ستمکار، غاصب، حاکم ستمگر یا مستبد، سلطان ظالم، حاکم مطلق، سلطان مستبد، کابوس، بختک، مانع شونده، غیر عادلانه، بی انصاف، ناروا، ستم پیشه، ناراحت کننده، غم افزا، بی رحم، ظالمانه، بیدادگر، غضبناک، خشمگین، براشفته، ترسناک، شوم، سخت، عبوس، بی دریغ، اسراف کننده
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر