لام تا کام
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
license
98
505
100
معنی کلمه عراق معنی واژه عراق
معنی:
دوال استخوان با گوشت . || آب صافی . || باران بسیار. (منتهی الارب ). || قطر طناب تنها. (از اقرب الموارد). || باقی مانده ٔ گیاه ترش . (منتهی الارب ). بقایای حمض . (از اقرب الموارد). باقی مانده ٔ شور گیاه . (منتهی الارب ). || گرداگرد ناخن . (اقرب الموارد)(منتهی الارب ). || کِفاف گوش . اطراف گوش . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و من الاذن کفافها. (اقرب الموارد). || پیرامون سرای . || درز محیط سفره . (از اقرب الموارد). || آنچه در شکم است بالای ناف به پهنای شکم . ج ، أعرقة، عُرُق . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || اطراف نهر از نزدیک آن تا منتهای آن . (اقرب الموارد). ج ، عُرق و عُرُق . (منتهی الارب ). عراق . [ ع ِ ] (ع اِ) کرانه ٔ دریا بدرازا. ج ، عُرق وعُرُق و اعرقه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || درون پر مرغ . (منتهی الارب ). جوف الریش . (اقرب الموارد). || کناره ٔ آب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || درز، دو تا دوخته در زیر توشه دان و مشک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پوست پاره که بر ملتقای دو چرم در اسفل توشه دان دوزند. دوال که بدان درزهای مشک را فراگیرند.انگلیسی iraqعربی العراق، بلاد العراقترکی irakفرانسوی irakآلمانی irakاسپانیایی irakایتالیایی iraq
ترکیب:
(اسم) [عربی: عِراق، مٲخوذ از فارسی: اراک]
مختصات:
(عِ یا عَ) [ ع . ]
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
اسم خاص مکان
آواشناسی:
'arAq
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
371
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
عربی
العراق | بلاد العراق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "عراق" در زبان فارسی به عنوان نام یک کشور استفاده میشود و برخی نکات نگارشی و قواعد مربوط به آن به شرح زیر است:
استفاده از حروف بزرگ: اسم کشورها مانند "عراق" در متنهای رسمی بهعنوان یک اسم خاص باید با حرف بزرگ نوشته شود.
گرامر: "عراق" به عنوان یک اسم مذکر به کار میرود. بنابراین، در جملات باید به قواعد گرامری مربوط به اسمهای مذکر توجه شود.
حالتهای مختلف: مانند دیگر اسمها، "عراق" میتواند در حالتهای مختلف به کار رود:
مفرد: عراق
جمع: (معمولا به صورت غیرمستقیم به کار میرود، مثلا کشورها یا مردم عراق)
اضافی: عراقِ (مثلاً: مردم عراق)
پیشوند و پسوند: میتوان با استفاده از برخی پیشوندها و پسوندها کلمات جدیدی ساخت؛ مثلاً "عراقی" به معنی متعلق به عراق یا شهروند عراق.
معنی و استفاده: در متنهای ادبی و غیررسمی، "عراق" میتواند به جنبههای فرهنگی، تاریخی یا اجتماعی این کشور اشاره کند.
جایگاه در جمله: این اسم معمولاً در جایگاه فاعل یا مفعول در جمله استفاده میشود.
به عنوان مثال:
"عراق کشوری با تاریخ غنی است."
"مردم عراق مهماننوازی معروفی دارند."
این قواعد باید در نوشتار و گفتار به دقت رعایت شوند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
عراق یکی از کشورهای با تاریخ غنی و فرهنگ متنوع است که در خاورمیانه واقع شده است.
در سالهای اخیر، عراق با چالشهای سیاسی و اجتماعی متعددی روبرو بوده است.
سفر به عراق میتواند فرصتی عالی برای آشنایی با جاذبههای تاریخی و طبیعی این کشور باشد.
لغتنامه دهخدا
جعبه لام تا کام لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر
تبلیغات توضیحی
عرشیان از کجا شروع کنم ؟ تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر
تبلیغات تصویری