جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: عزل . [ ع َ ] (ع اِمص ) بیکاری . (غیاث اللغات ). بیغی و بازداشت از کار و شغل و منصب . (از ناظم الاطباء). معزولی . پیاده کردن از عمل . برکناری از کار : ستم نامه ٔ عزل شاهان بود چو درد دل بیگناهان بود. فردوسی . خداوندا مرا معزول کردی سرانجام همه عمال عزل است به توقیع تو ایمن بودم از عزل ندانستم که توقیع تو هزل است . ؟ (از ترجمان البلاغه ٔ رادویانی ). در خدمت تونیز شکستم ندهد عزل در دولت تو بیش گرانم نکند وام . مسعودسعد. بر قد همت قبای عزل بریدم گرچه ببالای روزگاردراز است . خاقانی . چون عز عزل هست غم زور و زر مخور چون فر فقر هست دم مال و مل مران . خاقانی . یک درم سیم بخویشتن فرانگرفت مگر به عزل و حبس .(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 359). - عزل و نصب ؛ به معنی تغییر و بجایی (؟) است ، و اینکه مردم بضم عین و فتح صاد خوانند خطا است . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). - || از کار برکنار ساختن و به کار گماشتن . || (اصطلاح فقه ) بازداشتن آب منی را از زن و نخواستن که فرزند آرد.(منتهی الارب ). بازداشتن جماع کننده کنیز خود را از آب منی ، یعنی نزدیک انزال خود را عقب کشیدن و در بیرون فرج انزال کردن و نخواستن که فرزند آورد. (از ناظم الاطباء). عزل کردن آب از زن . (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). دور کردن آب از زن از بیم بارداری . (از تعریفات جرجانی ). در حدیث است که نهی النبی (ص ) عن العزل عن الحرة اًلا باذنها (منتهی الارب )؛ یعنی پیغمبر (ص ) عزل کردن زن آزاده را منع کرده است مگربا اذن و رضای خود زن . || نزد بعضی از بلغا، آن است که کلام بزبان نرسد، چون این بیت : هان ای امام امین هان ای همام مهین مائیم و آن مه ما با ما بیا و ببین . و این از مخترَعات امیرخسرو دهلوی است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). اخراج، انفصال، بركناري، خلع، منفصل استخدام dismissal, removal, deposal, discharge, following إقالة، طرد، صرف، حل، مغادرة، نبذ، الفصل İşten çıkarılma congédiement entlassung despido licenziamento اخراج، برکناری، مرخصی، برداشت، رفع، ازاله، خلع، تخلیه، ترشح، بده، انفصال
dismissal|removal , deposal , discharge , following
ترکی
İşten çıkarılma
فرانسوی
congédiement
آلمانی
entlassung
اسپانیایی
despido
ایتالیایی
licenziamento
عربی
إقالة|طرد , صرف , حل , مغادرة , نبذ , الفصل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "عزل" در زبان فارسی به معنای برکناری یا لغو است و میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود، مانند عزل یک مقام یا عزل یک فرد از مسئولیت. در استفاده از این کلمه و نگارش آن، برخی از نکات و قواعد زبانی و نگارشی وجود دارد که ذکر آنها مفید است:
نقطهگذاری: در جملات، باید به قاعدههای علامتگذاری توجه کرد. به عنوان مثال، اگر "عزل" در یک جمله به کار رود، پس از آن باید از نقطه، ویرگول یا سایر نشانهها به درستی استفاده شود.
مثال: "او از مقام خود عزل شد، زیرا عملکردش رضایتبخش نبود."
تطابق با فعل: هنگام استفاده از "عزل"، فعل و فاعل باید با یکدیگر از نظر زمان و نوع سازگاری داشته باشند.
مثال: "رییس جمهور او را عزل کرد" (در زمان گذشته) یا "رییس جمهور او را عزل میکند" (در زمان حال).
نقش کلمه در جمله: کلمه "عزل" میتواند به عنوان اسم به کار رود و یا در برخی ساختارها به عنوان فعل، به ویژه در حالتی که به صورت "عزل کردن" بیاید.
مثال: "عزل او تأثیر زیادی بر سیاستهای آن نهاد داشت."
مترادفها و antonym: آشنایی با مترادفها و ضدّهای این کلمه میتواند به درک بهتر آن کمک کند. مثلاً "عزل" ممکن است با "نصب" در تضاد باشد.
نقل قول و ارجاع: اگر "عزل" در متن به عنوان بخشی از یک سخن یا نقل قول بینظیر مطرح میشود، باید با دقت به علامتهای نقل قول توجه کرد.
این نکات میتواند به نگارش صحیح و مؤثر کلمه "عزل" در متنهای فارسی کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
بعد از بررسی عملکرد مدیران، هیأت مدیره تصمیم به عزل یکی از اعضا گرفت.
عزل وزیر در جلسه فوقالعاده مجلس به دلیل عدم موفقیت در اجرای برنامههای اقتصادی انجام شد.
خبر عزل رئیسجمهور باعث برگزاری تظاهرات گستردهای در سطح کشور شد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر