جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: عسل . [ ع َ ] (ع مص ) خوردنی ساختن به انگبین . (از منتهی الارب ). آمیختن طعام به انگبین . (از ناظم الاطباء). انگبین در طعام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (دهار): عسل الطعام َ؛ طعام را ساخت و آن را با عسل مخلوط کرد. (از اقرب الموارد). || توشه دادن کسی را به انگبین . (از منتهی الارب ). کسی را انگبین دادن . (المصادر زوزنی ): عسل القوم َ؛ آنان را با عسل توشه داد و عسل بدانها خورانید. (از اقرب الموارد). || خوش ستودن . (از منتهی الارب ). ثنای نیکو کردن کسی را. || محبوب کردن نزد مردم : عسل اﷲ فلاناً؛ خداوند فلان را نزد مردم محبوب کرد. (از اقرب الموارد). عَسَل . و رجوع به عسل شود. || آرمیدن با زن . (از منتهی الارب ). مجامعت کردن . (از ناظم الاطباء). || پریشان دویدن و سر جنبانیدن و پویه دویدن گرگ و اسب و مردم . (از منتهی الارب ). پویه دویدن . (دهار). پوئیدن . (تاج المصادر بیهقی ). مضطرب گشتن گرگ یا اسب در دویدن ، و حرکت دادن سر خود را. (از اقرب الموارد).عَسَلان . و رجوع به عسلان شود. || مضطرب گردیدن آب از جنبانیدن باد. (از منتهی الارب ). عَسَلان . و رجوع به عسلان شود. || شتابی نمودن : عسل الدلیل ُ بالمفازة؛ راهنما در بیابان شتابی نمود. (ازمنتهی الارب ). و رجوع به عَسَل شود. || سخت جنبیدن نیزه . (از ناظم الاطباء): عسل الرمح ؛ جنبیدن و اهتزاز آن نیزه سخت شد و مضطرب گشت . (از اقرب الموارد). عُسول . عَسَلان . و رجوع به عسول و عسلان شود. انگبين، شهد honey عسل، شهد عسل، حبيبة، حلو، رحيق الأزهار، حبيب، حلا وة bal miel honig miel miele انگبین، عزیز، معشوق
کلمه "عسل" در زبان فارسی یک اسم است و قواعد نگارشی و زبانی خاصی را شامل میشود. در ادامه به برخی از نکات مربوط به این کلمه پرداخته میشود:
نحوه نوشتن: کلمه "عسل" به همین صورت نوشته میشود و نیاز به اعرابگذاری ندارد. در موارد رسمی یا ادبی میتوان از اعرابگذاری برای روشنتر کردن تلفظ استفاده کرد (عَسَل).
جمع: جمع کلمه "عسل" به صورت "عسلها" (عسلها) است. در مواردی که بخواهیم به تعداد بیشتری اشاره کنیم، از این جمع استفاده میکنیم.
صفت و نعت: این کلمه میتواند به عنوان نام و همچنین به عنوان صفت نیز استفاده شود. مثلاً "عسل طبیعی" یا "عسل خام" که در اینجا "طبیعی" و "خام" صفتهایی هستند که به "عسل" نسبت داده میشوند.
فعلهای مرتبط: از کلمه "عسل" میتوان در جملات مختلف به عنوان فاعل یا مفعول استفاده کرد. مثلاً "عسل شیرین است" یا "من عسل میخورم".
قواعد نگارشی در جملات: وقتی از "عسل" در جملات استفاده میکنیم، باید به القاب و عبارات مرتبط توجه کنیم. مثلاً "این عسل بسیار خوشطعم است" یا "عسل را در یخچال نگهداری کنید".
کاربردهای خاص: "عسل" به عنوان یک ماده غذایی معروف و سالم، هم در مکالمات روزمره و هم در متون علمی و پزشکی بر اهمیت غذایی خود تاکید دارد.
با رعایت این نکات میتوان به صورت صحیح و دقیق از کلمه "عسل" در نوشتار و گفتار خود استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
عسل یکی از طبیعیترین شیرینیهاست که خاصیتهای درمانی زیادی دارد.
صبحها با نان و عسل شروع کردن، انرژی خوبی به من میدهد.
زنبورهای عسل با جمعآوری شهد گلها، این مادهی شیرین را تولید میکنند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر