جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: عطا. [ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) عطاء. دهش . (منتهی الارب ). دادن بخشش را. (از اقرب الموارد). ضد منع. انعام . بذل . حِباء. حَبوة. داشن . دهش . دهشت . دهشته سَیب صفد. طلف . عطیت . عطیة. مَن ّ. ندی . نوال . هن . و رجوع به عطاء شود : بشتر راد خوانمت پرگست او چو تو کی بود به گاه عطا. دقیقی . ای شده مدهوش و بیهش پند حجت را بدار کز عطای پند برتر نیست در عالم عطا. ناصرخسرو. محال باشد اگر با عطای عقل عظیم چو این سگانت قصد عظام باید کرد. ناصرخسرو. خرم از جود او بهار عطا روشن از عدل او جهان هنر. مسعودسعد. گر جهانی به یک عطا بدهد از کف خویش نشمرد به سخا. مسعودسعد. عنان عطا مگیر. (کلیله و دمنه ). کریمانه بخشی و منت نخواهی عطای کریمان بود غیرممنون . سوزنی . گر همه کس ز منع بگریزد منم آن کز عطا گریخته ام . خاقانی . این همه گفتم به رایگان نه بر آن طمع کافسر زر یابم از عطای صفاهان . خاقانی . از عطایش بحر و کان در زلزله سوی جودش قافله بر قافله . مولوی . هم عجم هم روم و هم ترک و عرب مانده از جود و عطایش در عجب . مولوی . جوانمرد را دست عطا بسته بود. (گلستان ). || بخشودگی . عفو. بخشایش : گر ما مقصریم تو دریای رحمتی جرمی که می رود به امید عطای تست . سعدی . جادی ؛ خواهنده ٔ عطا. لهیة؛ عطای سترگ و بهتر. وهاص ؛ بسیارعطا. (از منتهی الارب ). - امثال : عطایش را به لقایش بخشیدم ،نظیر: فوت الحاجة خیر من طلبها الی غیر أهلها. (امثال و حکم دهخدا) : درویشی را ضرورتی پیش آمد، کسی گفت فلان نعمتی دارد... دستش گرفت تا به منزل آن شخص درآورد. یکی را دید لب فروهشته ... برگشت ... گفت عطای او را به لقای او بخشیدم . (گلستان ). || آنچه بخشیده شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جائزة. جدا. جدآء. داد. داشاد. صله . عارض . عارفة. عائدة. لُهوَة. معروف . نائل . نائلة. نولة. و رجوع به عطاء شود : عطات باد چو باران دل موافق خوید نهیبت آتش و جان مخالفان پده باد. شهید بلخی . بچاه سیصد باز اندرم من از غم او عطای میر رسن ساختم ز سیصد باز. شاکر بخاری . خوی نیکو بزرگتر عطاههای خدایست . (تاریخ بیهقی ص 339). عقل عطایست ترا از خدای بر تن تو واجب دین زین عطاست . ناصرخسرو. چون بروی تو عطاش با تو نیاید پس تو چه بردی ازین عطای خدائی . ناصرخسرو. و آنها که زین عطا نه همی یابند بینی که مانده اند بدین خواری . ناصرخسرو. هر چه از تو عطا به بنده آید از بنده بتو ثناست پاداش . سوزنی . من که خاقانیم به منت شاه پشت خم کرده ام ز بار عطا. خاقانی . نیاز عطا داشتم تا به اکنون نیازم نماند از عطا می گریزم . خاقانی . آن عطا کز ملوک یافته ام عشر آن وقت اهتزاز فرست . خاقانی . - امثال : عطای بزرگان ایران زمین دو تا بارک اﷲ است یک آفرین نظیر: از بارک اﷲ قبای کسی رنگین نشود. (امثال و حکم ). عطای بزرگان چو ابر بهار به جائی ببارد که ناید بکار. ؟ (امثال و حکم دهخدا). - عطای روحانی ؛ بخشش واقدار معجزه و خوارق عادت است که به توسط روح القدس اول بر مؤمنین مسیح افاضه شد. (قاموس کتاب مقدس ). - عطای کبری ؛ کنایه از عمر طبیعی که یکصدوبیست سال باشد. (از برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). احسان، انعام، بخشش، تعارف، دهش، مرحمت، نفقه، هبت grant, gift, granting, donation, present منح، سلم، اعترف، إفترض جدلا، وافق، وافقه، هبة، مساعدة، عطاء منحة، الملكية المحولة، تحويل قانوني للملكية، منحة hibe etmek accorder gewähren conceder concessione کمک هزینه تحصیلی، امتیاز، اهداء، بخشش، اجازه واگذاری رسمی، هدیه، موهبت، کادو، استعداد، دهش، عطیه، زمان حال، زمان حاضر، تقدیم، پیشکش
منح|سلم , اعترف , إفترض جدلا , وافق , وافقه , هبة , مساعدة , عطاء منحة , الملكية المحولة , تحويل قانوني للملكية , منحة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه «عطا» از واژگان فارسی است که به معنای بخشش یا اعطاء میباشد. در ادامه به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
نوشتار صحیح:
کلمه «عطا» به صورت صحیح نوشته میشود و باید توجه داشته باشید که هرگونه تغییر در حروف آن میتواند به تغییر معنا یا نادرستی نوشتار منجر شود.
علامتگذاری:
اگر «عطا» در یک جمله بینهایت توصیفی مورد استفاده قرار گیرد، ممکن است به عنوان اسم خاص یا عام استفاده شود.
در صورتی که بخواهید «عطا» را در مکالمهای توصیفی یا تبیینی به کار ببرید، میتوانید از ویرگول یا کلمات پیوندی برای اتصال جملات استفاده کنید.
جنس و عدد:
کلمه «عطا» یک اسم مذکر و غیرقابل شمارش است. بنابراین، از نظر دستوری به صورت مفرد و بدون تغییرات عددی به کار میرود.
کاربرد در جملات:
«عطا» میتواند به عنوان یک اسم در جملات مختلف مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال:
"عطا به معنای بخشش است."
"او عطا را به دوستانش هدیه داد."
ترکیب با سطوح دیگر زبان:
کلمه «عطا» میتواند در ترکیب با صفات یا قیدها به کار رود:
"عطای بزرگ"
"عطای خالص"
نکات معنایی:
معانی مختلفی مانند «بخشیدن»، «اهداء کردن» و «نایابی» را میتوان به این کلمه نسبت داد. برای متمایز کردن معنا در جملات، ممکن است از توضیحات بیشتری استفاده شود.
با رعایت این نکات میتوانید به درستی و به آسانی از کلمه «عطا» در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
خداوند بر بندگانش نعمتهای فراوانی عطا میکند تا از آنها بهرهمند شوند.
او با سخاوت و مهربانی به دیگران عطا کرد و همیشه سعی میکند کمک حال نیازمندان باشد.
در جشن تولدش، دوستانش هدایای زیبایی به او عطا کردند که او را بسیار خوشحال کرد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: کمک هزینه تحصیلی، امتیاز، اهداء، بخشش، اجازه واگذاری رسمی، هدیه، موهبت، کادو، استعداد، دهش، عطیه، زمان حال، زمان حاضر، تقدیم، پیشکش