جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'azim
massive  |

عظیم

معنی: عظیم . [ ع َ ] (ع ص ) بزرگ و کلان و فربه . (منتهی الارب ). سترگ و بزرگ ، خلاف صغیر. (از اقرب الموارد). در تداول فارسی به معانی کثیرو مهم و سخت و انبوه و بسیار و هنگفت و فراوان نیز بکار می رود. و هر گاه بر سر صفتی دیگر درآید حالت قید مقدار و کیفیت بخود میگیرد : اندر وی [ اندر خوزستان ] رودهای عظیم و آبهای روان است . (حدود العالم ). اندر وی پیلانند عظیم قوت . (حدود العالم ).
چگونه راهی راهی درازناک عظیم
همه سراسر سیلاب کند و خارا خار.
بهرامی .
باسرشک سخای تو کس را ننماید عظیم رود فرب .
عسجدی .
صحرای عظیمی بود، میان این دو تل امیر پیادگان را فروفرستاده با نیزه های دراز. (تاریخ بیهقی ص 587). نصر احمد سامانی ... فرمانهای عظیم می داد از سر خشم . (تاریخ بیهقی ). خواجه بوالقاسم کثیر هر چند معزول بود اماجاهی و جلالی عظیم داشت . (تاریخ بیهقی ). رسول را آوردند و بگذرانیدند بر این تکلفهای عظیم . (تاریخ بیهقی ص 290). آن حدیث که دیروز گفتی عظیم بر دل ما اثر کرده است . (تاریخ بیهقی ص 426).
جز به علمی نرهد مردم از این بند عظیم
کان نهفته است به تنزیل درون زیر حجاب .
ناصرخسرو.
و این زنگی عظیم بی ادب بود. (اسکندرنامه ، نسخه ٔ سعید نفیسی ). پسر این شابه برموده نام بیامد با لشکری عظیم . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 98). وزیران این سخن عظیم بپسندیدند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 67). به تعجیل عظیم براند چنانک شابه آنگاه خبر یافت کی بهرام به بادغیس رسیده بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 98). مرغزار کمه و سروات ... چهارپا را عظیم سود دارد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 155). بر کار عمارت عظیم حریص بودندی . (نوروزنامه ). از بهر درد و آماس رحم پنبه بدان تر کنند و برگیرند، عظیم سود کند. (نوروزنامه ). کسری و حاضران شگفتی نمودند عظیم . (کلیله و دمنه ). کسری را به مشاهدت اثر رنجی که در بشره ٔ برزویه هر چند پیداتر بود رقتی عظیم آمد. (کلیله و دمنه ). از مشاهدات این حال در شگفتی عظیم افتادم . (کلیله و دمنه ). تعبد و تعفف در دفع شر جوشنی عظیم است . (کلیله و دمنه ). چه بزرگ غبنی و عظیم عیبی باشد. (کلیله و دمنه ).
ری نیک بد ولیک صدورش عظیم نیک
من شاکر صدور و شکایت فزای ری .
خاقانی .
آن طعن دشمن است ترا دوستی عظیم
کو نردبان تست به بام کمال بر.
خاقانی .
برفهای عظیم افتاد و کوه هامون را بینباشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 349). از پس پشت میسره ٔ ابوعلی گردی عظیم برخاست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 121). از سنگهای عظیم دیوار آن را برآورده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 412). این جمله رودهای عظیم است که سنگهای گران بگرداند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 409). کس را اختیار کند که حق آن شغل عظیم و کارجسیم بشناسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 279).
آن کس که بیافت دولتی یافت عظیم
و آن کس که نیافت درد نایافت بس است .
شیخ مجدالدین بغدادی (از تاریخ گزیده ).
من کسی را دیدم در شبی که عظیم گرسنه بود لقمه ای پیش آوردند مگر شبهت آلود بود،ترک کرد. (تذکرةالاولیاء). بوتراب نخشبی رحمة اﷲ علیه مریدی داشت عظیم گرم و صاحب وجد. (تذکرةالاولیاء). حاکم این سخن را عظیم پسندید. (گلستان ). گوگرد پارسی به چین خواهم بردن که شنیده ام قیمتی عظیم دارد. (گلستان ). مطابق این سخن پادشاهی را مهمی عظیم پیش آمد.(گلستان ).
گرفت آتش خشم در وی عظیم
سرش خواست کردن چو جوزا دو نیم .
سعدی .
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتاده ست .
حافظ.
|| بزرگوار. (دهار). بزرگ قدر. والامقام . (فرهنگ فارسی معین ). بزرگ و بزرگوار. (مهذب الاسماء). ضد صغیر، و چه بسا که بر مقابل حقیر اطلاق شود. عظیم مافوق کبیر است چه عظیم ، حقیر نمیتواند باشد زیرا از اضدادند اما کبیر ممکن است حقیر باشد چنانکه عظیم می تواند صغیر باشد زیرا ضد یکدیگر نیستند. عظیم بر قرب دلالت می کند و«علی » بر بعد و دوری . و فرق عظیم و کثیر را چنین گفته اند که «عظم » در ذات است «کثرة» از مفهوم عدد سخن میگوید. (از اقرب الموارد). ج ، عِظام و عُظَماء. (دهار) (اقرب الموارد). و عُظُم . (از اقرب الموارد) : و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم . (قرآن 87/15). و دادیم ترا هفت آیه از مثانی و قرآن بزرگ را. هرگز مباد آنکه نخواهدت عظیم . (تاریخ بیهقی ص 391). || صفتی از صفات باری تعالی و آن چنان است که قدر او از حد عقلها درگذرد آن سان که حقیقت و کنه وی به تصور نیاید. (از منتهی الارب ). نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء) : سبحان ربی العظیم و بحمده ؛ منزه است خدای من او را می ستایم . حجاج پرسید که این عجوز چه می کند؟ گفتار و صبوری وی باز نمودند.. گفت سبحان اﷲ العظیم . (تاریخ بیهقی ص 189).
جمله بر خود حرام کرده بدی
هر چه مادون کردگار عظیم .
ناصرخسرو.
گفتا به عزت عظیم و صحبت قدیم که دم برنیارم و قدم برندارم . (گلستان سعدی ).
دست در دامن عفوت زنم و باک ندارم
که کریمی و حکیمی و عظیمی و قدیری .
سعدی .
|| (اِ) امیر و حاکم . (منتهی الارب ) : به مستقر زعیم و عظیم ایشان که به ابن سوری معروف بود راه وصول آسان کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 294). || (ص ) قسمی از نبض ، و آن وقتی است که نبض طویل و عریض و شاهق باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا) : حرکت چشم میل بسوی بیرون دارد و نبض عظیم باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع
به عظیمی شود.
... ادامه
1219 | 0
مترادف: بزرگ، جليل، خطير، عظمي، كبير، كلان، معظم، مهم
متضاد: كوچك، نهمار
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی، جمع: عُظَماء و عِظام]
مختصات: (عَ) [ ع . ] (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: 'azim
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1020
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
massive | great , enormous , tremendous , vast , immense , whopping , grand , magnificent , glorious , terrific , proud , arrogant , walloping
ترکی
kocaman
فرانسوی
énorme
آلمانی
enorm
اسپانیایی
enorme
ایتالیایی
enorme
عربی
ضخم | هائل , كبير , مكثف , ساحق , مصمت , ثقيل , غزير , جَسِيم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "عظیم" در زبان فارسی یک اسم صفت است که به معنای "بسیار بزرگ" یا "بزرگ و مهم" است. در نگارش و استفاده از این کلمه، قواعد و نکات زیر را می‌توان در نظر گرفت:

  1. نوشتار صحیح: کلمه "عظیم" به صورت صحیح نوشته می‌شود و باید دقت شود که اشتباهات املایی در نوشته‌های رسمی رخ ندهد.

  2. نقش دستوری: "عظیم" معمولاً به عنوان صفت به کار می‌رود و می‌تواند شخصیت‌ها، اشیاء، یا مفاهیمی را توصیف کند. به عنوان مثال: "کتاب عظیم"، "پروژه عظیم".

  3. توافق در عدد و جنس: در استفاده از "عظیم"، توجه به توافق در عدد و جنس با اسم مورد نظر ضروری است. مثلاً در جملات زیر:

    • "این بنا عظیم است" (مفرد مذکر)
    • "این بناهای عظیم است" (جمع مؤنث)
  4. استفاده در مجاز و تشبیه: "عظیم" می‌تواند در بیانات مجازی یا تشبیه استفاده شود. مثلاً: "عشق او عظیم‌تر از اقیانوس است".

  5. قیدها و افزودنی‌ها: می‌توان با به کار بردن قیدهای مختلف، شدت یا نوع عظمت را مشخص کرد. به عنوان مثال:

    • "عظیم و خارق‌العاده"
    • "عظیم و گسترده"
  6. استفاده از پیشوند و پسوند: در برخی موارد ممکن است پیشوندها یا پسوندها به "عظیم" اضافه شوند تا معانی جدیدی به دست آید. مثلاً:
    • "عظیم‌الشان" (بزرگ و با شکوه)

با رعایت این نکات و قواعد می‌توانید از کلمه "عظیم" به شکل صحیح و مؤثر در نوشتار و گفتارهای خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در دل کوه‌های بلند، جنگلی عظیم با درختان کهنسال قرار دارد که زیبایی طبیعی بی‌نظیری را به نمایش می‌گذارد.
  2. پروژه‌ی ساخت کتابخانه‌ی ملی یک تلاش عظیم فرهنگی است که به ترویج مطالعه و علم در جامعه کمک خواهد کرد.
  3. دستاوردهای علمی امروز بشر، به ویژه در زمینه‌ی فناوری، نشان‌دهنده‌ی استعدادهای عظیم انسان در کشف ناشناخته‌ها است.

واژگان مرتبط: کلان، حجیم، گنده، عالی، کبیر، زیاد، فراوان، هنگفت، عظیم الجثه، یکدنیا، شگرف، ترسناک، فاحش، سرشار، وسیع، پهناور، بی اندازه، بیکران، مجلل، والا، جدی، فرخ، با شکوه، سربلند، فوق العاده، هولناک، مهیب، مغرور، سرافراز، متکبر، غره، برتن، گستاخ، سرکش، پرنخوت، قوی، دارای صدای ضربت

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری